تدوین: سرکار خانم شیما رحیمی
ویرایش: ح-حاجی کاظم
اشاره: با توجه به اهمیت مفهوم و سرفصل های متافیزیک در درک علم تجربی، با محوریت یک مقاله یا یک مبحث، به سرفصل هایی از آن می پردازیم. نویسنده هر متن، در ابتدای آن معرفی می شوند. کلاس مربوطه در گروه فلسفه علم دانشگاه شریف و در قالب درس مقولات ویژه متافیزیک توسط آقای دکتر علیرضا منصوری ارائه شده است.
برای دانلود مقاله به زبان انگلیسی می توانید اینجا کلیک کنید.
علت نادرستی پرسش از ماهیت فلسفه از دیدگاه پوپر
اینکه به دنبال این باشیم که «ماهیت فلسفه چیست؟» خیلی بحث بی فایدهای است. این یک باور خیلی ساده است که فکر کنیم موجودی به نام فلسفه وجود دارد و ماهیت مشخصی دارد. این باور قدیمی است که فکر کنیم یک تئوری از یک موضوع به وجود میآید. این موضوعها و تعریفها فقط برای دسته بندی کردن رشته هالست که به دلأیل تاریخی و برای آسانتر شدن تدریس بوجود آماده است. ولی این دسته بندیها و تفاوتها نسبتا بی ارزش و امری سطحی است. ما به دنبال مطالعه مسائل هستیم و مسائل با این مرزهایی که برای هر موضوع و رشته تعیین کردیم محدود می شوند.
دیدگاه ویتگنشتاین راجعبه مسائل فلسفی
همه مسائل واقعی، مسائل علمی هستند و همه تئوریها و گزارههای فلسفی، گزارهها و تئوریهای کاذب هستند که غلط نیستند (اگر غلط باشند نفی آنها ممکن است. گزارهها و تئوریها ممکن است درست باشند) به قول ویتگنشتاین ماهیت واقعیش تئوری نیست بلکه یک فعالیت است. پس فلسفه نمیتواند هیچ تئوری داشته باشه. کار فلسفه این است که یک فلسفه بی منطق را قابل درک کند و به مردم یاد بدهد که واضح صحبت کنند.
نقد اصول ویتگنشتاین
این ادعای وی، خودش یک تئوری فلسفی است که مدعی درست بودن خودش است و بی معنی نیست ولی میشود گفت ممکن است به عنوان یک اصل بی معنی ولی به صورت عملی طرح شده باشد. (ویتگنشتاین در آخر کتابش گفت کسی که این کتاب را فهمیده، به این نتیجه باید برسد که این کتاب هم خودش بی معنی است و باید دور انداخته شود. مثل نردبان بعد از اینکه از آن استفاده کردیم تا به ارتفاع مورد نظر برسیم، کنارش می گذاریم.)
ممکن است گفته شود این اصل فلسفی نیست بلکه تجربی است که میگوید این یک واقعیت تاریخی است که همه تئوریهایی که فیلسوفها مطرح می کنند در حقیقت غلط هستند.
استراتژی کلی پوپر در این مقاله
رد ذات گرایی، بررسی انتقادی دیدگاه ویتگنشتاین در مورد وجود مسائل اصیل در فلسفه، ریشه مسائل فلسفی اصیل، بررسی عوامل انحطاط مکاتب فلسفی، مطالعه موردی تاریخی در این زمینه (افلاطون و کانت)
معنی تاثر دیدگاه ویتگنشتاین از نظریه انشعابهای راسل در حل پارادوکسهای منطق (طبق تقریر پوپر)
از زمانی که هگلیسم برپا شد یک فاصله خطرناک بین علم و فلسفه بوجود آمد. اساس نظریه ویتگنشتین، تئوری معروف انشعاب راسل: (طبقه بندی زبان و استفاده از آن برای حل پارادوکسهای منطقی) بود: ا)عبارت درست ب)عبارت غلط پ) عبارت بی معنی(شبه اظهارات) مثلا «گربهها همه گاو هستند» این بی معنی است و بهتر است نگویم غلط است.
راسل از اینها برای رفع پارادوکس استفاده کرد. ویتگنشتاین از طبقه بندی راسل برای محکوم کردن همه فلسفه به بی معنی بودن استفاده کرد (تاثیر گرفتن ویتگنشتاین از راسل)
معنای بی معنی بودن مسائل فلسفی در نگاه ویتگنشتاین
هیچ مساله واقعی فلسفی وجود نداره مسائل به ۴ دسته تقسیم بندی می شوند:
ا) آنهایی که به طور خالص ریاضی و منطقی هستند و با ریاضی و منطق پاسخ داده می شوند پس فلسفی نیستند.
ب) آنهایی که واقعی هستند و با علوم تجربی پاسخ داده میشوند که باز هم فلسفی نیستند.
پ) ترکیبی از ا و ب که باز هم فلسفی نیستند.
ت) بی معنی ها
نتیجه اینکه هیچ مساله فلسفی واقعی وجود نداره و تنها کاری که فیلسوف میتواند انجام دهد، این است که روشن و حل کند مسائل زبانی ای را که توسط فیلسوفان قدیمی مطرح شده است.
نظر پوپر درباره تز ویتگنشتاین در خصوص بی معنی بودن مسائل فلسفی
موضع انتقادی پوپر در قبال دیدگاه ویتگنشتین: من قادر به درک جذابیت فلسفه بدون مسائل نیستم و اینکه آدم هایی مسائل بی منطق آدم های دیگری را قابل درک کنند، کار بیهوده ای است. حساب دیفرانسیل و انتگرال مخصوصاً پیدایش و صورت اولیه آن بدون شک با استانداردهای ویتگنشتاین متناقض است و همچنین توقع دقت ریاضی برای مسائل فلسفی انتظار بی جایی است.
ویتگنشتاین گفت: «کسی که نمیتواند صحبت کند، بهتر است که ساکت باشد.» و اروین شردینگر گفت : «ولی صحبت کردن جالب است» (؟؟؟!!!!)
پوپر می گوید با تحلیل فلسفی موافق هستم.
عوامل انحطاط یک مکتب فلسفی از نظر پوپر
از نظر پوپر، ریشه مسائل فلسفی اصیل خارج فلسفه است و فلسفههای که این ریشهها را از دست دهند، محکوم به زوال و انحطاط هستند. روش های فلسفی مهم نیستند ممکن است هر روشی باشد. تا جایی که به نتایجی منجر شوند که بحث نقادانه در مورد آنها ممکن باشد.
شیوه تدریس درست و نادرست فلسفه از نگاه پوپر
روش غلط آموزش فلسفه:
ا) مطالعه اثر بزرگان فلسفه بدون دانستن ارتباط مسائل آنها با بیرون از فلسفه مثلا در علم و دین و سیاست و …
ب) تقلید مفاهیم و ساختار فکری و زبانی عجیب و غریب آنها بدون اطلاع از ریشه مسائل
رویکرد صحیح به فلسفه:
آموزش فلسفه مستقل از ریشههای آن روش درستی نیست. تاریخ فلسفه یعنی کشف موقعیت مساله. موقعیت مساله یعنی ارتباط آن با مسائل بیرونی (علم، ریاضیات، اخلاق، دین، سیاست و …).
ویژگیهای یک تاریخ نگاری مقبول در علم و فلسفه از دیدگاه پوپر
تاریخ فلسفه باید بر اساس مساله محوری و تحلیل موقعیت مساله نوشته شود و نیازی به طبقه بندی نیست زیرا طبقه بندی موجب محدود شدن مسائل به مرزها می شود. تاریخ علم هم باید در بردارنده تاریخ تحول متا فیزیک شود.