چرا خداوند ما را مستقیم به بهشت نبرد؟

حجت الله حاجی کاظم
اشاره: در ادامه بحث از هدف زندگی، به سوال مهمی می رسیم. وقتی می گوییم خداوند مهربان و فیض رسان مطلق است، باید بگوییم چرا مستقیم انسان را به بهشت نبرد وگرنه خداوند خود نیازی به امتحانی که عده ای را با آن بهشتی و عده ای را جهنمی کند ندارد. همه آفرینش خداوند لطف است پس چرا لطف را با مستقیم بردن همه انسان ها به بهشت تمام نکرد؟ این سوال دشوار را می خواهیم پاسخ دهیم.

درباره اینکه چرا خدا ما را مستقیم به بهشت نبرد قرار است سخن بگوییم. شاید برخی بخش های این نوشته قبلا مورد توجه شما بوده اما در کنار بخش های دیگر است که می تواند دل را آرام کند. سعی کرده ام این نوشتار، خیلی دقیق باشد. هر بند آن اگر فهمیده نشود، ممکن است کل حرف ما فهمیده نشود. پس مثل همیشه با دقت پیش روید.

ابتدا توجه کنید که فرض کرده ایم خدایی وجود دارد و پیامبرانی دارد و شیعه حق است. این فرض را باید هرکس در جای خودش بررسی کرده باشد. حالا می خواهیم ببینیم این خدای ادیان ابراهیمی و این خدایی که ۱۴ معصوم علیهم السلام را برای هدایت ما حمایت کرده است، این خدایی که مهربان و فیاض و قدرتمند مطلق است، چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟

هدف آخر چیست؟

هرکس هرهدفی بگوید، ما می گوییم که چی؟ آخرش چی؟ تا جایی که به هدفی می رسیم که حس می کنیم آرام کننده است.

خداوند ما را برای رسیدن به همه خوبی ها آفریده است و گویا بالاخره همه ما به همین خوبی ها به قدر کافی نزدیک می شویم. این خوبی ها به تعبیر دیگر همان بهترین های هستی می باشند که شامل محبت، رحمت،‌ بخشایش، زیبایی، شادی، آرامش و حتی چیزهایی مثل لذت سرشار، زیبایی ظاهری و قدرت نیز خواهد بود. اگر کسی بگوید این ها که چی؟ به نظر ما می رسد که بعد از به دست آوردن همه خوبی ها با کمترین دردسر (این کمترین بودنش قابل بحث است) جای که چی گفتن باقی نمی ماند.

طرح خداوند برای رسیدن به این هدف

خداوند می خواسته ما را در کمترین زمان از کم دردسر ترین راه و با کمترین سختی ای که برای ما ایجاد می شود به بالاترین خوبی ها برساند. بالاترین لذت ها، زیبایی ها، صداقت ها، محبت ها و … که البته باید بگوییم به نوعی بی انتهاست. این ها تبیین ما از جهان است. این ها فهم ما از هستی است. در واقع ما جهان را این گونه می فهمیم و حس می کنیم زیباتر و مستدل تر است و با قرینه ها و حرف های قرآن واهل بیت و عقل سازگار تر است. اول بحث گفتیم که وجود خدا و نبوت و امامت قبلا برای ما اجمالا اثبات شده است. پس باید تفسیر ما از جهان با این ها مطابق باشد.

به نظر ما همین مسیر فعلی که خیلی از ما در دشواری های بسیاری آن را طی می کنیم، بخشی از چندین مرحله از آن طراحی خداوند است. به نظر ما طراحی خداوند شامل مراحل بسیاری است که با دقت مهندسی شده تا ما را به بهترین شکلی که ممکن است به مقصد برساند. شاید بگویید همین طراحی خداست که برای انسان ها دردسرهای زیادی داشته است. چرا جهان چنین است که امکان ظلم و فساد در آن هست؟ این اعتراضی بود که خود ملائکه هم به خداوند داشتند:

وَ إِذْ قٰالَ رَبُّکَ لِلْمَلاٰئِکَهِ إِنِّی جٰاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَهً قٰالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهٰا مَنْ یُفْسِدُ فِیهٰا وَ یَسْفِکُ اَلدِّمٰاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قٰالَ إِنِّی أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ  ﴿البقره، ۳۰﴾

و آن زمان را یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت: به یقین جانشینی در زمین قرار می  دهم. گفتند: آیا موجودی را در زمین قرار می  دهی که در آن به فساد و تباهی برخیزد و به ناحق خون ریزی کند و حال آن که ما تو را همواره با ستایشت تسبیح می  گوییم و تقدیس می  کنیم. [پروردگار] فرمود: من [از این جانشین و قرار گرفتنش در زمین اسراری] می  دانم که شما نمی  دانید.

به نظر ما بهتر از این مراحل، ممکن نبوده نه اینکه خدا بهتر نخواسته؛‌ بلکه دلیل خواهیم آورد که بهتر از این نمی شده است. چرایی آن را با وجود قدرت بی نهایت الهی شرح خواهم داد.

بخشی از طراحی الهی (آن قدر که من می دانم) به این صورت است:

۱.    صلب های قبل از مرحله جنینی،
۲.    جنین و مراحل آن،
۳.    دنیا و مراحل نوزادی،
۴.    مرحله دنیا شامل زیر مراحل نوزادی، کودکی، نوجوانی، میانسالی و پیری
۵.    برزخ،
۶.    حشر،
۷.    مواقف حشر،
۸.    میزان،
۹.    صراط،
۱۰.    جهنم،
۱۱.    بهشت.

به نظر می رسد همه این مراحل نیز بخش ها و مراحل داخلی خود را دارد که در هر کدام انسان تحت شرایطی ویژه آن مرحله قرار می گیرد.

چرا بهترین راه رسیدن انسان به این هدف همین راه بود؟

دو دسته هدف و لزوم ایجاد دوراهی

بین همه هدف هایی که انسان قرار است به آنها برسد، دو دسته هدف داریم. دسته اول آنهایی که فقط از جنس عطا شدنی است. برای مثال،‌ رسیدن به زیبایی بی انتها و رسیدن به قدرت بی انتها از جمله مواردی است که باید به ما عطا کنند و خود نقش مستقیمی در به دست آوردن آنها نداریم.

اما دسته دوم، مواردی هستند که به انتخاب من بستگی دارند. برای نمونه، خداوند بخشنده است. می بخشد اما نه به خاطر مجبور بودنش. خداوند همیشه می بخشد چون خوب است اما مجبور نیست. اصولا خوب بودنی که اجباری باشد،‌ مثل یک ماشین است که از قبل برنامه ریزی شده است. خداوند ستار العیوب است و تا زمانی که ضرورت تربیتی خاصی نباشد، عیب ها را می پوشاند و … حال همان طور که خداوند را مظهر همه خوبی ها تعریف کردیم، برای رسیدن انسان به هدف نهایی چاره ای نیست که شرایط دوراهی برقرار شود تا انسان کم کم و بدون اجبار و بدون اطمینان از اینکه بلافاصله عذاب شود، بتواند انتخاب کند و آن قدر در معرض امتحان قرار بگیرد که بالاخره انتخاب کند خوبی ها را.

چرا نمی شد مستقیم به همه زیبایی های بهشت برسیم؟

فقط کافی است او انتخاب کند. در این صورت همه چیز تمام است. در این صورت خداوند همه خوبی های دیگری را که دست خود او نیست به او می بخشد. قدرت، زیبایی، علم به ناشناخته ها، لذت و … به او عطا می شود. بهشت همین است. نمی شد اول بهشت می رفتیم و بعد آنجا فیلم دنیا را نشانمان می دادند می گفتند ببینید که دنیا چه جایی بود و ما شما را آنجا نیاوردیم. حالا قدر اینجا را بدانید. چرا نمی شود؟ چون وقتی شما در بهشتی که تجلی خدا کاملا روشن است قرار می گیرید، وقتی مزه نعمت های فراوان به شما می چسبد، حتی اگر شده منافقانه و منفعت جویانه، تا حدودی خوب می شوید اما این خوبی در واقع انتخاب شما نیست و حتی بهتر است بگوییم آنجا که دیار صداقت و راستی است، منافقانه هم نمی شود عمل کرد و در نتیجه آنجا بدی های درون آشکار می شود و در واقع شما همان جهنمی خواهید بود که گذاشته اند او را وسط بهشت. شاید آرام آرام و طی میلیون ها سال انتخاب های شما بهتر شود اما رشد شما همچون طراحی کنونی خداوند نخواهد بود.

نقش یقین و دانستن های شدید در کاهش ارزش انتخاب و کاهش دوراهی ها

این مسئله که بحثی مفصل نیاز دارد، به سوالات زیادی جواب می دهد. برای مثال:

۱.    چرا اگر اول ما را به بهشت می بردند بهتر نبود؟
۲.    چرا معجزات پیامبران آن قدر جاری نیست که دهان هر معاندی را ببندد؟
۳.    چرا معجزات تابلو نیست؟ چرا هر وقت بخواهیم معجزه نمی کنند؟ چرا بعضی وقت ها معجزه هست و بعضی وقت ها نیست؟
۴.    چرا خدا جلوی آن جرثقیل را در مکه نگرفت؟
۵.    چرا امام رضا خیلی مریضان شیعه را شفا نمی دهد؟
۶.    چرا برخی دعاها مستجاب نمی شود؟
۷.    چرا امام زمان را در خواب و بیداری نمی بینیم؟
۸.    چرا یه شب ما را در خواب برای دیدن بهشت و جهنم نمی برند؟
۹.    چرا خدا می گوید بر قلب های کافران مهر می زنم که نفهمند؟
۱۰.    چرا به کسی که خوب باشد، هدایت بیشتری می دهد و به همه یکسان هدایت نمی دهد؟

به نظر بنده کلید حل همه این سوالات، این بحث است که یقین مطلق در همه مراحل زندگی الزاما برای انسان مفید نیست. این بحث بسیار مفصل است اما آن را کوتاه می کنم:

۱.    ارزش انسان ها برابر است با: میزان انتخاب های خوب آنها تقسیم بر میزان داشته های علمی و فهمی و اجتماعی آنها. به عبارت دیگر، من به نسبت فهمم نسبت به حق و باطل وظیفه ام سبک و سنگین می شود و سرعت رشد و البته سرعت سقوطم بیشتر می شود.

۲.    همه انسان ها به هر حال روزنه ای به سوی یافتن حق دارند و هیچ کس کاملا کاملا معذور نیست. حتی آن کسی که مهر بر قلبش خورده در این حد فهم را دارد.

۳.    هر کدام از ما به نوبه خودمان با آیت های خدا که همان معجزات هستند (لفظ معجزه در قرآن کریم نیامده و درست تر، آیت است. این هم بحثی است که کاری به آن نداریم.) درگیر می شویم. خدا را در تجربیات شخصی خود و در جاهایی که مطمئن شویم حتما دست خدا بوده حس می کنیم. جاهایی که بر حسب حساب آمار و احتمالات نباید آن دعا مثلا مستجاب می شده و برای من نشانه ای از وجود خدا شده است. بنابراین هر کدام دسترسی خودمان را به میزانی از آیت ها یا معجزات داریم.

۴.    خداوند به کسی که می بیند انتخاب های بدی دارد و در دوراهی ها به آن مقدار که می فهمد عمل نمی کند و بلکه در حد فهم خود خلاف حق عمل می کند، فهم کمتری می دهد و بلکه گاه فهم او را کاهش می دهد. چرا؟ زیرا اگر بیشتر به او یقین و معجزه عطا کند، او سقوط شدیدتری خواهد داشت و کمتر برای انتخاب بد خود بهانه دارد. مثل پدری که وقتی می بیند فرزندش حتما می خواهد این بستنی را بخورد، صریحا مخالفت خود را بیان نمی کند. مثلا نمی گوید اگر بخوری دیگه بابات نیستم. مثلا می گوید نظر من اینه که نخوری بهتره. اینکه آدم هایی بر قلبشان مهر زده می شود و یا از هدایت تا حدودی محروم می شوند، گرچه امر خوبی نیست اصلا اما لطف خدا به آنان است. حتی لعن نیز اگر دقیق بررسی شود، با این تفسیر قابل بررسی است. این حرف ها، حرف های بزرگی است که کاملا با رحمانیت بی نهایت خداوند سازگار است. برای بنده این تفسیر و این نگاه، بسیار عجیب و تکان دهنده بوده است.

۵.    از طرف دیگر برخی آدم ها درست انتخاب می کنند و خداوند بیشتر فهم و اطمینان به آنها می دهد تا بیشتر رشد کنند و حرکت نمایند. این است که می فرمایند هرکس به آنچه می داند عمل کند خدا به او بیشتر می آموزد.

۶.    در مورد معجزات، نگاه می کنند به ظرفیت، انتخاب ها و نیازهای شخص و به نحوی به او عطا می کنند و نشان می دهند که برایش شرایط بهتری را رقم بزند. البته گاهی تزاحم های ناچار دنیایی مثل انتخاب های یک قوم که روی وضعیت افراد اثر می گذارد هم وجود دارد اما بازهم خداوند برای یک قوم هم تا جایی که بشود مدیریت می کند که در حالت بهینه قرار بگیرند.

طراحی خداوند و توجه به میزان بهینه آیت ها و معجزه ها

در آن لااقل ۱۱ مرحله ای که گفتیم، اگر دقت کنید، می بینید مرحله به مرحله برای یک انسان عادی، میزان اطمینان به وجود خداوند و اطمینان به اینکه راه درست و غلطی وجود دارد، بیشتر می شود. ما هر چه پیش می رویم، دوراهی هایمان کمتر می شود. به همین خاطر می گویند در جوانی خوب بودن اثر بیشتری دارد. یا اینکه می گویند جای توبه و عمل، دنیاست.

رشد مداوم در طراحی الهی

به همان دلیلی که گفتیم، رشد انسان در شرایط یقین کمتر، بسیار سریع تر خواهد بود. وقتی او به خاطر یقین در معذورت قرار ندارد، انتخاب کردن محبت یعنی واقعا به محبت و نه به منافع جانبی آن باور داشته است. البته به نظر ما در همه مراحل بعد هم جای انتخاب وجود دارد. حتی در قیامت. حتی در بهشت و جهنم نیز جای انتخاب و رشد وجود دارد اما بسیار کند و سخت انسان ها عوض می شوند و باز می گردند. انسان با شیب ملایمی به سوی یقین حرکت می کند. می دانم سوالات زیادی در این مورد هم برایتان پیش آمده. اما اول همه افکار خود را با این نگاه بازبینی کنید و بعد تناقض ها را اگر نتوانستید حل کنید، بفرمایید.

جهنم، پایان راه نیست

به نظر می رسد یکی از علت های نگرانی های ما این است که حس می کنم به هر حال تا حدود زیادی در برزخ و … دچار عذاب خواهیم شد. اما اگر بدانیم این گرفتاری ها تقریبا (به غیر از بحث خالدین که آن هم محل بررسی است و جای خودش قابل بحث است اما اجمالا اگر هم خالد داشته باشیم، خیلی خیلی در نهایت کم است) برای رسیدن به آن رشد الهی در جنبه های انتخابی ما و عطای خداوند است، نگاهمان عوض خواهد شد.

امیدهایی که برخی روایات در مورد قیامت ایجاد می کند

واقعیت این است که متون دینی ما در عین حال که به ما می گویند بدی هایت را برای قیامت نگذار که گرفتار می شوی، خداوند را به مهربانی های غیر قابل باور توصیف می کنند. پیامبر اکرم ص می فرماید خداوند حتما به وعده های خود عمل می کند اما در مورد وعید ها و تهدیدها، می تواند عمل کند و می تواند عمل نکند. روایت است که روز قیامت خدا آن قدر می بخشد که همه تعجب می کنند. (عجیب است) روایاتی داریم در مورد اینکه خداوند به بهانه برخی خوبی های به ظاهر کوچک، آدم هایی را از عذاب نجات می دهد و بهشتی می کند. روایاتی است که نشان می دهد جهنمی ها روی کارهای خود واقعا حتی در قیامت لجبازی می کنند. البته فکر نکنیم ما لجبازی نداریم اما بخش قابل توجه گناهان انسان ها از جهل است و نه لجبازی. به عبارت دیگر خیلی جهنمی ها هنوز خوب شدن را انتخاب نکرده اند. در بهشت هم که رشد و حرکت و گفتگو و دیدار دوست و علم آموزی و … ادامه دارد …

تفسیر علت باید و نبایدهای دینی از این نگاه

از این نگاه اگر خدا گفته غیبت نکنید، به این خاطر که محتاج غیبت نکردن من باشد نیست. به این خاطر که بخواهد از اطاعت من لذت برخاسته از نیاز ببرد نیست. بلکه داستان این است که او خودش ستارالعیوب است و می خواهد من هم ستار العیوب شوم. می خواهد در دوراهی انتخاب باشم و خودم بدون در نظر گرفتن منافعم انتخاب کنم که عیب را بپوشانم. همچون خود خدا. به همین دلیل که خداوند مجبور نیست و خداوند برای نفع نیست که خوبی می کند، چاره ای نبوده جز اینکه من در دوراهی قرار گیرم. در مورد کمک به فقیر هم دقیقا برای رزاق شدن من است. (برخی از این حرف ها تکراری بود ولی جایش اینجا بود.)

اینکه می گویند توبه در این دنیا مقبول است و بلافاصله بخشیده می شوید، به خاطر این است که انتخاب راه درست موجب می شود سریع حرکت کنم و شبیه خدا شوم. مسیری که در دنیا با یک لحظه پشیمانی و توبه اتفاق می افتد، شاید در قیامت با چند هزار سال درگیری با عملم اتفاق افتد.
جواب آن شبهه ها این است که اگر خدا برای من معجزات تابلو انجام دهد، اگر ظرفیت انتخاب خوب نداشته باشم، سقوطم شدید تر می شود و مسئولیتم بیشتر. خداوند خیلی مهربان است. او رب است و برای ما مربی گری می کند و مثل مادر ما را پرورش می دهد. خدا خیلی تنهاست و در عین حال به خوب شدن ما مشتاق است. می گوید اگر بندگان اشتیاق من به خود را می دانستند، از شوق می مردند. کذلک الله ربنا.

در مورد اینکه چرا در جهان شر وجود دارد، در جایی دیگر سخن گفته ایم.

پیرامون هدف زندگی

چرا خداوند ما را مستقیم به بهشت نبرد؟

2 دیدگاه برای “چرا خداوند ما را مستقیم به بهشت نبرد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اسکرول