هدف ابن‌هیثم از اصطلاح «اعتبار» در آثارش مشاهده صرف بوده یا آزمایش؟

هدف ابن‌هیثم از اصطلاح «اعتبار» در آثارش مشاهده صرف بوده یا آزمایش؟
پاسخ به دکتر جورج صلیبا

دکتر جعفر آقایانی چاوشی
عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف

دکتر جورج صلیبا، استاد تاریخ علوم اسلامی و عربی دانشگاه کلمبیا، در جریان سفر به ایران در تاریخ ۵ آبان ۱۳۹۴ در نشست «تاریخ علم، ایران و جهان اسلام» در سرای اهل قلم به سخنرانی پرداخت. وی در این سخنرانی مدعی شد که ابن‌هیثم اصطلاح کلیدی «اعتبار» را برخلاف آنچه که عبدالحمید صبره و دیگران گفته‌اند، نه از متون بیگانه، بلکه از قرآن کریم اخذ کرده و مرادش از آن نیز مشاهده و استنتاج منطقی از آن بوده و نه تجربه‌گرایی و آزمایش.
نگارنده در این نوشتار تلاش کرده با بررسی معانی مختلف «اعتبار» ثابت کند که ابن‌هیثم خودآگاه این واژه را در معانی آزمایش و تجربه‌گرایی به کار برده است.

قرآن کریم، این معجزه آسمانی از همان آعاز تمدن اسلامی در همه زمینه‌های فکری و فرهنگی در جهان اسلام مؤثر افتاد و قانون‌ساز فصاحت و بلاغت گردید. در قرون سوم و چهارم هجری نیز هنگام ترجمه علوم نظری از منابع بیگانه، بسیاری از واژه‌های آن در این علوم به کار رفت. یکی از این واژه‌ها «عبرت» و مشتقات آن و به ویژه «اعتبار» است که مورد توجه علمای مختلف قرار گرفت. باید این نکته را افزود که این علما هر یک به فراخور رشته خود مفهوم تازه‌ای به کلمه «اعتبار» دادند که با مفهوم اولیه آن متفاوت بود. یکی از مفاهیم «اعتبار» همان است که «ابن‌هیثم» در آثار نورشناختی خود به‌کار برده است. این مفهوم اخیراً از سوی دکتر جورج صلیبا مورد واکاوی قرار گرفته است که با آنچه تا کنون مورد اجماع مورخین علم بوده هم‌خوانی ندارد. ما در این مقاله نخست نظر استاد لبنانی را ذکر می‌کنیم و آنگاه به ارزیابی آن می‌پردازیم.

نظر دکتر صلیبا درباره واژه «اعتبار»
استاد صلیبا در این باره می‌گوید: «عبدالحمید صبره ادعا کرده که اعتبار در آثار ابن‌هیثم ترجمه اصطلاحی یونانی است، در حالی که باید آن را مأخوذ از قرآن بدانیم، آنجا که می‌فرماید: «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» منظور وی (ابن هیثم) از آن نیز فهم جدیدی از مشاهده است. اعتبار در حقیقت فعالیتی (ذهنی) حاصل از مشاهده ماست».

اعتبار و معانی آن

اعتبار در قرآن
اعتبار مصدر باب افتعال فعل «عبر» است. این کلمه به این صورت در قرآن نیامده، ولی مشتقات آن‌را به صورت فعل می‌توان در کلام آسمانی مشاهده کرد که از آن جمله «اعتبروا» است که در معنی عبرت‌گیری به کار رفته است.

مراد از «عبرت‌گیری» نیز از زمان حال به گذشته رفتن و گذشته را با دقت بررسی کردن و آن‌را همانند آیینه‌ای فرا روی خود قرار دادن است. می‌دانیم که قرآن در سوره‌های متعدد خود اشاره به حوادث گذشته دارد. این اشارات قرآنی نه منزله قصه‌گویی بلکه به منظور عبرت گیری است.

قرآن این حوادث را همانند آئینه می‌داند که در آن می‌توان همه رخدادهای زشت و زیبا را مشاهده کرد و از آن‌ها، هم برای دنیا و هم برای آخرت خویش توشه برگرفت.
از همین رو حسن‌المصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم درباره اعتبار چنین نوشته است: «والاعتبار بمعنی اختیار العبور و اخذه، فان الرجل المتفکر العاقل اذا شاهد امورا… و قضایا مفیده: یستفید منها و ینتج فی جریان معیشتها دنیویاً او روحانیاً و یطبقها علی حالاتها، فهو یتجاوز عما یتشاهد فی الخارج الی نفسها»۲

از باب مثال در سوره حشر، قرآن وقایع غزوه بنی النضیر و توطئه یهودیان را علیه مسلمانان و عکس‌العمل شدید سپاه اسلام را با آنان بازگو می‌کند تا نتیجه بگیرد که در جنگ، ایمان به خداست که حرف آخر را می‌زند. امتی که مسلح به ایمانی قوی باشند، اگر هم تعدادشان کمتر از نفرات دشمن باشد، پیروز خواهند شد. بنابراین: «فاعتبروا یا اولی‌الابصار»؛ پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت

سعدی کسانی را که از حوادث گذشته عبرت نمی‌گیرند «شوخ چشم» یعنی بی‌بصیرت می‌نامد:
این‌همه رفتند و مای شوخ چشم             هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار

عبرت‌گیری در مفهوم قرآنی را خاقانی شروانی در قصیده معروف «ایوان مداین» به خوبی تشریح کرده است. او که از تاریخ بنا و دوران شکوفایی ایوان مداین و یا همان قصر با شکوه پادشاهان ساسانی آگاهی داشت، هنگامی که از نزدیک به دیدن آن می‌شتابد، از خرابی‌های آن سخت یکه می‌خورد و به تأمل می‌نشیند و با خود به گفت‌وگو می‌پردازد:
هان ای دل عبرت‌بین از دیده عبر کن                 هان! ایوان مداین را آئینه عبرت دان
او در این تأمل قطعاً با نیروی تخیل سفری به گذشته دور ایران کرده واین ایوان را به هنگام جلال و شوکتش مشاهده نموده که این چنین خوب این گذشته را تشریح می‌کند. شاید در این سفر درونی یک روز دل انگیز بهاری را که نسیم سحرگاهیش بر دجله و دشت‌های پرگل و ریحان قصر می‌وزیده، او را همراهی می‌کرده است.
اکنون ما نیز همسفر او می‌شویم تا بتوانیم گذشنه و حال این قصر را به تماشا بنشینیم. در این روز پرتوهای زرین آفتاب را که هنوز رنگ نباخته و سرخ و گداخته‌اند و بر قصر افسانه‌ای انوشیروان می‌تابند را مشاهده می‌کنیم.
مردم شهر را می‌بینیم که همه در آمد وشد و جنب و جوش‌اند و ولوله عجیبی در شهر حاکم است. همه جا شسته و رفته و تر و تازه به نظر می‌رسد. رایحه دل انگیز حاصل از عود، کندر و صندل که ملازمان قصر برافروخته‌اند با نسیم برخاسته از دجله در هم می‌آمیزد و ساکنان قصر را سر مست و با نشاط می‌کند.

پس از این تأمل درونی اگر خاقانی چشم سر باز کند چه می‌بیند، آنچه می‌بیند هراسناک و دهشت‌زاست.
کاروانی را می‌بیند که در بیابانی سوزان به سوی این ویرانه روان است تا خسته و کوفته در پای دیوارهای شکسته آن بار اندازد و در سایه شب بیارامد.
گویی در اینجا خورشید به انسان‌ها و ساکنانش مهری ندارد از اینرو همه از آن گریزانند تا به دامن شب پناه برند. به هنگام شب نیز جغدهای آشیانه گرفته در آن با ناله‌های سوزناکشان مرگ و نیستی را برای کاروانیان تداعی می‌کنند.
از این تأمل و سفر درونی، خاقانی عبرتی را که باید می‌گرفت، گرفت و به خود آمد :

دندانه هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
ما بارگه دادیم این رفت ستم برما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان

اعتبار در متون دینی

اعتبار نزد امام رضا (ع)
پیشوای هشتم شیعیان حضرت امام رضا (ع) واژه اعتبار را در روایتی مترادف با تجربه آورده است: «فقد جمعنا لاسم و اختلاف المعنی و اما الخبیر فالذی لا یعوب عنه شی ولا یغوثه لیس للتجربه ولا للاعتبار بالاشیاء فعند التجربه و الاعتبار علمان و لو لاهما ما علم لان من کان کذلک کان جاهلا والله لم یزل خبیراً بما یخلق والخبیر من الناس المستخبر عن جهل المتعلم فقد یجمعنا الاسم و اختلف المعن» ۴

اعتبار در متون فقهی

اعتبار در کتب فقهی در معانی مختلفی آمده که از جمله آن اطمینان قلبی است. مثلاً اگر به نماز ایستاده‌ایم، نیت را هم به زبان نیاوریم، نماز باطل نمی‌شود، زیرا قلباً به آن اراده کرده‌ایم. شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: «والنیه تکون بالقلب ولا اعتبار بها باللسان بل لایحتاج الی تکلفها لفظاً اصلاً…»۵

اما فقهای مسلمان، از واژه اعتبار بیشتر مشاهده و امتحان مراد کرده‌اند؛ مثلاً عاملی کرکی از فقیهان شیعه، درباره وضو گرفتن از آبی که به نظر نجس می‌رسد، می‌گوید که وضو با چنین آبی جایز نیست، مگر پیش از آن به وسیله امتحان پاکی آن محرز گردد. عین نوشته این فقیه چنین است: «لان المقتضی للتنجیس موجود و المانع مشکوک فیه، فینتفی بالاصل‌ـ کما سبق‌ـ لکن الحکم بالنجاسه هنا مطلقاً مشکل، لوجوب اعتبار هذا الماء اذا تعین للاستعمال…»۶

اعتبار در کلام اسلامی
اعتبار در کلام اسلامی مفهومی ذهنی است که در مقابل عین قرار می‌گیرد. شادروان سیدجعفر سجادی در فرهنگ فلسفی خود در این‌باره چنین نوشته است: «مفاهیمی که در خارج مابه‌ازایی ندارد، امور اعتباری می‌نامند. در فلسفه کلمه اعتباری و انتزاعی هر دو به یک معنی است؛ به طور کلی آنچه در عالم خارج تقریری نداشته باشد، نام اعتباری و انتزاعی بر آن اطلاق می‌شود.»۷
بنا براین اعتبار در مفهوم قرآنی را می‌توان به مشاهده عمیق معنی کرد. فقها از این کلمه معنی دیگری به معنی امتحان استخراج کرده‌اند. در نزد فلاسفه و متکلمین اسلامی وجودی است که تنها در ذهن صورت تحقق می‌گیرد.

اعتبار در آثار نورشناختی ابن‌هیثم
پیش از بررسی هدف ابن هیثم از بکارگیری واژه اعتبار در اثار نور شناسی خود اشاره به این نکته ضروری ست که واژه‌ها در طول زمان دچار دگرگونی و تحول می‌شوند
این تحول زمانی داخلی و گاهی نیز خارجی ست. ما در اینجا تنها به دگرگونی خارجی آن اشاره می‌کنیم.
همانگونه که می‌دانیم کلمات در مفاهیم و معانی خاصی بر اساس نیازهای یک جامعه وضع گردیده‌اند و از آن جایی که جامعه علی الدوام در حال دگرگونی و تحول است و بنیادهای آن یعنی دیانت، آداب و رسوم غیره پیوسته دستخوش تغییر است کلمات نیز از این تغییرات مصون نیستند.
در نتیجه الفاظ، قالب‌ها و محتوای جدیدی را پذیرا می‌شوند.
در سطور گذشته دیدیم که اقتضای زمانی موجب گردید تا اعتبار گاهی در مفهوم قرانی، عبرت‌گیری و زمانی در معنای امتحان و غیره بکار رود. بدون آن که هیچ یک از معانی اولیه خود را از دست داده باشد.
حال قرون چهارم و پنجم هجری یعنی عصر زرین تمدن اسلامی را در نظر می‌آوریم که دانشمندان اسلامی به آفرینش و وضع علومی در جهان اسلام پرداخته‌اند که پیش از آن سابقه نداشت. در همین زمان بود که ابن هیثم برای نخستین بار در نور شناسی به آزمایش و تجارب ناشی از ان در نور شناسی روی آورد.
در اینجا است که اصطلاح اعتبار به جهت غنای آن  بار معنایی(semantic load) جدید به خود می‌گیرد و در معنی آزمایش و تجربه گرایی در آثار ابن هیثم مطرح می‌شود.

او در آثار نورشناختی خود و به ویژه کتاب المناظر به هنگام بهره‌گیری از واژه «اعتبار» و مشتقات آن، بلافاصله از ابزار و آلات آزمایشگاهی مانند خط کش، استوانه شیشه‌ای مدرج، اطاق تاریک از یک سو و تجارب فیزیکی از سوی دیگر بحث به میان می‌آورد.

مثلاً هنگامی که می‌خواهد انتشار نور به خط مستقیم را مورد بررسی قرار دهد، چنین می‌گوید: «اذا استقرئت الاضوا و اعتبرت کیفیه نفوذها و امتدادها فی الاجسام المشفه وجد الضوء یمتد فی سموت مستقیمه مادام الجسم المشف متشابه الشفیف»۸ یعنی اگر نور را مورد بررسی قراردهی و چگونگی نفوذ و امتداد آن در اجسام شفاف را در نظر بگیری، درمی‌یابی که نور در سمت‌های مستقیم امتداد می‌یابد، تا زمانی که جسم شفاف از لحاظ شفافیت متشابه و یکسان باشد.

به همین جهت است که استاد عبدالحمید صبره، مترجم و مصحح کتاب «المناظر» درباره روش ابن‌هیثم چنین می‌گوید: «لم یکن الکتاب الذی وضعه ابن‌هیثم فی القرن الخامس الهجری محاوله و فلسفیه فی طبیعه الضوء علی طریقه معاصریه او السابقین علیه من الفلاسفه و انما هو دراسه لخصائص الضوء فی احواله الثلاث دراسه قائمه علی الاختبار التجربی أو [کما] اسماءه ابن‌الهیثم الاعتبار و استخدام المناهج الریاضیه فی تفسیر الظواهر الطبیعه و انتهی النظر بابن‌الهیثم الی اعتبار البصریات بحثاً مرکباً من العلوم الطبیعیه»۹ یعنی کتابی که ابن هیثم در قرن پنجم هجری نوشت یک تلاش فلسفی در راستای شناسایی نور به روش علمای معاصر و یا فیلسوفان پیش از وی نبوده است،‌ بلکه در حقیقت مطالعه خصوصیات نور براساس وضعیت سه گانه آن و مطالعه‌ای براساس آزمایش تجربی یا همان‌طور که ابن هیثم خود «اعتبار» می‌نامد، بوده است.

صبره در مقاله دیگری که درباره ابن‌هیثم نوشته، این مطلب را روشن‌تر بیان کرده است. او می‌گوید: «ابن‌هیثم در کتاب خود روشی را که خطوط اصلیش را نقل کردیم، با پیگیری و سخت‌کوشی به‌کار بسته است. استدلالات او یا استقرایی است یا تجربی یا ریاضی و از هیچ منبعی هم نقل قول نمی‌کند، به‌خصوص در این کتاب.‌ آزمایش (اعتبار) به‌عنوان یک ابزار صریح و مشخص روش‌شناختی که با کاربرد آلات مصنوعی توأم است،‌ مقام ویژه‌ای می‌یابد.‌ (در ترجمه لاتین المناظر لفظ اعتبار و مشتقات آن «اعتبر» و «معتبر» و «معتبسر» به ترتیب به experimentum و experimentare و experimentatur ترجمه شده‌اند.) شاید چون روش «اعتبار» در راه و رسم منجمان ریشه داشته است که رصدهای پیشین را از راه مقایسه با رصدهای جدید می‌آزمودند و از این نظر بیشتر به اثبات توجه دارد تا به کشف، یعنی نتایج تردیدآمیزی را که از مشاهدات ناقص و نارسا به ذهن راه یافته است، قطعیت و استحکام می‌بخشد.»۱۰

بنابراین اصطلاح «اعتبار» در زبان ابن‌هیثم دیگر همان چیزی نیست که در کتب ادبی و یا فقهی پیش از وی مصطلح بوده است،‌ بلکه واژه‌ای علمی با بار معنایی جدید به معنی آزمایش است که ابن‌هیثم در جای جای آثار خود آن را به‌کار گرفته است. باید در اینجا اشاره کرد که آزمایش و تجربه بدون بهره‌مندی از ریاضیات راه به جایی نمی‌برد.

یک نظریه فیزیکی دارای اجزایی است که ریاضیات چارچوب آن‌ها را مشخص می‌کند. این موضوع امروزه محرز و مبرهن است که علوم طبیعی و به ویژه علم فیزیک خود را از ریاضیات مستغنی نمی‌داند. اما در عصر ابن‌هیثم به کارگیری ریاضیات در نظریات فیزیکی بی‌سابقه بوده است و ابن‌هیثم را باید پیشکسوت همه دانشمندانی غربی دراواخر قرون وسطا و عصر رنسانس دانست که برای نظریات نورشناختی و یا به طور کلی فیزیکی از ریاضیات و آزمایش بهره فراوان برده‌اند.

در حقیقت ترجمه لاتینی کتاب المناظر ابن‌هیثم در قرون وسطا،‌ سرآغاز آشنایی دانشمندان غربی نه تنها با علم نورشناسی، بلکه با روش تجربی بود. بهتر است این موضوع را از زبان مورخین علوم دنبال کنیم. دامپی یر در کتاب تاریخ علم خود درباره تأثیر ابن‌هیثم در غرب چنین نوشته است: «ابن‌هیثم برجسته‌ترین فیزیکدان مسلمان بود. کار عمده‌اش را در نورشناسی انجام داد و در روش تجربی پیشرفت بزرگی نشان داد… ترجمه لاتینی اثر او درباره نورشناسی تأثیر قابل توجهی بر تکامل علم غربی، خاصه از طریق راجر بیکن و کپلر گذاشت.»۱۱

این مورخ علم در جای دیگر کتابش در وصف راجر بیکن چنین گفته است: «اما چیزی که راجر بیکن را از سایر فیلسوفان عصر او، در واقع از همه فیلسوفان اروپایی سده‌های میانه متمایز می‌ساخت، این برداشت روشش بود که در علم فقط روش‌های تجربی یقین می‌آورد. این تغییری انقلابی در نگرش ذهنی بود و اهمیت آن فقط پس از یک دوره مطالعه نوشته‌های دیگر عصر او فهمیده می‌شود.»۱۲

نتیجه
از مطالب فوق چنین نتیجه گرفته می‌شود که ابن‌هیثم با آن‌که واژه اعتبار را از قرآن اخذ کرده، اما به آن بار معنایی دیگری داده و در معنی آزمایش به کار برده است. حال این سؤال مطرح می‌شود، آیا چنین کاری در تاریخ علم سابقه داشته است یا خیر، پاسخ به این سؤال مثبت است.

زیرا محمد بن زکریای رازی پزشک نامی ایرانی نیز مشابه چنین کاری را در پزشکی انجام داده است؛ این پزشک مسلمان رساله کوچکی تحت عنوان اختلاف الدم دارد که درباره اسهال خونی نگاشته است. او در این رساله اسهال خونی را به چهار نوع تقسیم کرده است. واژه «اختلاف» در این رساله در مفهوم «تفاوت» به کار نرفته، بلکه رازی آن‌را از واژه «خَلَف» به معنای مدفوع گرفته است. می‌دانیم که «خَلَف» در زبان عربی در معنای برجای مانده استعمال می‌شود که خَلَف صالح به معنای فرزند خوب، ناظر به همین معنی است. رازی همین معنی را برای اسهال درنظر گرفته، چیزی که پیش از وی سابقه نداشته است.

پیش از رازی نیز خوارزمی، ریاضیدان معروف ایرانی نظیر چنین کاری را با واژه «جبر» کرده بود؛ او به این کلمه که به معنی «شکسته بندی» بود، بار معنایی جدید داد و عنوان علم جدیدی کرد که خود مخترع آن بود.

منابع و مؤاخذ
۱- به سایت خانه کتاب، سخنرانی دکتر صلیبا مراجعه شود.
۲- حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران ۱۳۶۸ ج ۸ ص ۱۶
۳- قرآن سوره حشر آیه ۲
۴- الهلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی قم ۱۴۰۵ ه.ق
۵- ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه،‌ تهران ۱۳۸۷ ه.ق ج ۳
۶- عاملی کرکی، علی‌بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم ۱۴۱۴ ه.ق ج دوم
۷- سید جعفر سجادی، فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی تهران، ماده اعتبار
۸- ابن هیثم، کتاب المناظر باهتمام عبدالحمید صبره، المقالات:۱-۲-۳ الکویت ۱۹۸۲ م ص ۱۴۲
۹- همان مأخذ ص ۸
۱۰- عبدالحمید صبره، «ابن هیثم» ترجمه حسین معصومی همدانی در زندگینامه علمی دانشمندان اسلامی تهران ۱۳۸۹ ص ۱۳۶
۱۱- دامپی‌یر،‌ تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ تهران ۱۳۷۱ ص ۹۸
۱۲- همان مأخذ ص ۱۱۴

هدف ابن‌هیثم از اصطلاح «اعتبار» در آثارش مشاهده صرف بوده یا آزمایش؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اسکرول