متن زیر مصاحبه ای با آقای پروفسور گلشنی درباره قرآن کریم و ارتباطش با علم است که به سفارش نشریه ملکوت موسسه اسراء انجام شده و در آن نشریه منتشر شد. نسخه چاپی، خلاصه مصاحبه بود اما این نسخه، کامل است. مصاحبه توسط دوست خوبم آقای محمد روزبهانی و بنده انجام شد.
اشاره: آقای پروفسور مهدی گلشنی، فیزیکدان و علم شناس برجسته میباشند که در حال حاضر ریاست گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف را به عهده دارند. ایشان استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و پژوهشهای بسیاری در زمینه علوم تجربی و رابطه آنان با دین انجام دادهاند. آقای گلشنی، برنده جایزه درس علم ودین ازبنیادتمپلتون آمریکا، داور بینالمللی جایزه بزرگ علم ودین بنیاد تمپلتون، برنده جایزه چهره ماندگار فیزیک، و برنده جایزه علامه طباطبائی می باشند.
ملکوت: موضوعی که در مورد آن خدمتتان رسیدیم، درباره قرآن کریم و علم است. با توجه به کتاب حضرتعالی با عنوان «قرآن و علوم طبیعت» و دیگر پژوهشهای عالی، از دیدگاه شما طبیعت شناسی قرآن کریم با طبیعتشناسی علم مدرن چه تفاوتی دارد؟
دکتر گلشنی: چیزی که تکلیف همه چیز را روشن مینماید، جهانبینی است. جهانبینی حاکم بر علم مدرن، جهانبینی کاملاً سکولار مادیگرایانه تجربهگرایانه است. قرآن کریم بینش بسیار وسیعتری میدهد که فقط بخشی از آن مربوط به تجربه است. بنابراین، دید جامعتری به ما میدهد. به نظر بنده در جهانبینی تجربهگرایانه فعلی، که جلوه آن در حوزههای علم فعلی به صورت تفکر پوزیتیویستی است، جایی برای متافیزیک نیست؛ درحالیکه علم نمیتواند اصول کلی را به دست دهد بلکه باید آنها را از جای دیگر بگیرد، و البته مطمئنترین منبع برای کسی که دین را پذیرفته، دین است. نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که ادیان الهی (حتی مسیحیت و یهودیت) در بسیاری موارد با هم اشتراک نظر دارند. با وجود اینکه در غرب تفکر پوزیتیویستی و مادیگرایانه حاکم است (و با وجود تحریفات)، بازهم میبینیم که در بسیاری از نقاط و نکات آنها با قرآنکریم اشتراک نظر دارند. بنده در سال ۲۰۰۹ یک سخنرانی در انستیتوی فارادی دانشگاه کمبریج، درباره رابطه علم و دین از نگاه اسلام داشتم. بعد از آن سخنرانی، یکی از فیزیکدانان مسیحی متدین برجسته زمان ما به من گفتند: من نمیدانستم ما اینقدر با شما مشترکات داریم. آنان در غرب که اصالت بیشتری دارند و تحت تأثیر تفکر پوزیتیویستی قرار نگرفتهاند و در کتاب مقدس خود تأمل بیشتری کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که عالمی فراتر از عالم ماده وجود دارد. من تفکر حاکم بر علم امروز را با تفکر قرآن کریم قابلمقایسه نمیبینم. تفکر حاکم بر قرآن کریم همهچیز را در نظر میگیرد. تفکر حاکم بر قرآنکریم با در نظر گرفتن همه چیز، عالم هستی را وسیعتر از جهان مادی میداند و معرفتشناسی را فراختر از معرفتشناسی پوزیتیویستی؛ تهییج به مطالعه طبیعت میکند و نقش تجربه و عقل را بهطورکلی برای شما شرح میدهد و عدمکفایت اینها برای نگرش جامعنگرانه به جهان را ذکر میکند. ضمن اینکه با قرآن میتوانند سؤالات فراتر از علم تجربی را نیز پاسخ دهند. برای مثال این سؤال را که چرا علم موفقیت دارد، در خود علم نمیتوان پاسخ داد، اما در قرآنکریم میتوان پاسخ آن را جستجو کرد. البته در مقایسه قرآن کریم با دیگر کتب مقدس، باید بگویم: در مورد قرآن کریم اتفاقنظر هست که تحریف نشده است اما خود متدینین دو دین ابراهیمی دیگر نیز میدانند که کتب مقدس آنها، نگارش انسانی است و در آن تحریفاتی شده، هرچند بسیاری از ایدههای اصلی در آنها حفظشده است.
ملکوت: آیا قرآن به همه جزئیات علوم طبیعی و انسانی اشاره کرده است؟ اگرنه، چگونه میتوان پذیرفت که قرآن کریم جامعیت دارد؟
اتفاقاً این دعوایی است که از ۴۰۰-۳۰۰ سال بعد از هجرت آغاز شده است. از سویی امثال غزالی میگفتند که همهچیز در قرآن کریم هست: «وَ لا رَطْب ٍوَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کتابٍ مُبِین» ٍ: هیچ تروخشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است﴿الأنعام، ۵۹﴾. در مقابل عدهای میگفتند قرآن کریم کتاب هدایت است و لزومی ندارد همه جزئیات طبیعی در آن باشد. به نظر من این دو قابلجمع است. بهویژه اگر نکته دیگری هم به آن بیفزاییم و آن اینکه قرآن میخواهد ما خودمان به مطالعه طبیعت بپردازیم: «قُلْ سِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیف َبَدَأَ اَلْخَلْقَ: بگو در زمین سیر کنید و تأمل کنید که خداوند چگونه خلقت را آغاز کرده است.»﴿العنکبوت، ۲۰﴾. قرآن نمیفرماید به این کتاب و آن کتاب مراجعه کنید بلکه از ما خواسته که در خود عالم خلقت تأمل کنیم. قرآن میفرماید: «أَفَلا ینْظُرُون َإِلَی اَلْإِبِلِ کیفَ خُلِقَتْ، وَ إِلَی السماء کیف رفعت … » : ایا با تأمل به شتر نمینگرند که چگونه خلق شده است؟ و به آسمان نمینگرند که چگونه بر افراشته شده است؟ … (الغاشیه؛ آیات ۱۷ تا۲۰)
این دو دید اینگونه قابلجمع است که قرآن کریم کلیات و سرنخها و خطوط قرمز را گفته و خواسته خودمان تلاش کنیم و عقل انسانی معنایی داشته باشد زیرا اگر برای انسان بگویید که این اینگونه است و آن آنگونه است، جذابیتش به اندازه آن که خود انسان به جستجو و تفکر بپردازد نیست. مشابه این سخن را شیخ محمد عبده هم دارند. ایشان لب کلامشان این است که اگر همه چیز در قرآن آمده بود، در این صورت عقل ما عاطل می بود. این همه سفارش شده است که در آفرینش تفکر کنید تا به این نتیجه برسید که جهان باطل آفریده نشده است: «وَ یتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ اَلسَّماواتِ وَاَلْأَرْضِ رَبَّنا ماخَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذاب َاَلنّارِ: و پیوسته در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان میگویند:] پروردگارا! این [جهان باعظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.»﴿آلعمران، ۱۹۱﴾
به ما سفارش شده که خودمان عالم خلقت را مطالعه کنیم اما به این خاطر که عقل ما جامع نیست و محتاج پشتوانههای متافیزیکی هستیم، سرنخهای اصلی را به ما گفته شده است: اینکه جهان یک مدبر دارد؛ اینکه جهانی ورای جهان حس وجود دارد؛ اینکه جهان هدفدار است و…. اینها گفته شده و بعد خواسته شده که بنا را در چهار چوب این اصول بسازید. مثل اینکه محدوده و حصارهای خانهای را به ما تحویل دهند و بگویند هر ساختاری که میخواهید در آن بسازید، ولی با این چارچوبها سازگار باشد. البته برای پایداری و معنادار بودن این کار حسابوکتابهایی لازم است. بنابراین خداوند در قرآن سرنخها را به ما داده، اما خواسته بشر خودش عظمت خلقت را با فکر کردن بفهمد. خداوند بعد از ذکر برخی آیات خود میفرماید: «إِنَّما یخْشَی اَللّهَ مِنْ عِبادِه ِاَلْعُلَماءُ إِنَّ اَللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ: از بندگان خدا فقط دانشمندان از او میترسند؛ یقیناً خداوند توانای شکستناپذیر و بسیار آمرزنده است.» ﴿فاطر، ۲۸﴾ این آیه نشان میدهد که عالمانی که نسبت به هستی تفکر میکنند از خداوندخشیت دارند. به نظر من مسئله این است که این پاسخ همه مشکلات مطرح شده را حل میکند. این راهحل همان راهی است که کسانی همچون علامه طباطبایی نیز در تفسیر خود به آن اشاره کردهاند.
ملکوت: در ادامه سؤال اولم، علوم بشری دو جهتگیری ویژه دارد یکی اینکه میگوید تبیین لزوماً کاشف از حقیقت و واقعیت نیست و دوم اینکه ناظر به کارکرد و کاربرد شده است. رویکرد ما در این مورد چیست؟
دکتر گلشنی: درست است که علم امروز به دنبال ساختن جهان است اما جنبهای که در قرن بیستم بر علم سوار شد، این بود که طلب قدرت و ثروت جنبه اصلی علم شد. از قدما، عدهای علم را فقط برای علم مطالعه میکردند و قدمای تابع ادیان الهی، آن را برای یافتن نشانههای الهی در عالم خلقت و درک آن بررسی میکردند و هر دوی اینها فارغ از بعد مادی و استفادههای مادی از علم بودند. اکنون میبینید که علم را غالباً با هدف کسب قدرت و ثروت مطالعه میکنند و بخش قابلتوجهی از بودجه علم کشورهای بزرگ، برای تجهیزات و مسائل نظامی صرف میشود. از دیدگاه قرآن کریم، کسب علم در درجه اول برای فهم آیات الهی توصیه شده و در درجه دوم، قرآن با «سخّرلکم»های خودش تشویق به استفاده از امکانات طبیعت مینماید، اما درعینحال تأکید میکند که استفادهها باید مشروع باشد. یکی از برندگان جایزه تمپلتون علم و دین، پروفسور دایسون، گفته بود: امیدوارم علم آینده در جهت ساختن اسباببازی بیشتر برای اغنیا نباشد. یعنی باید به فکر کم کردن فاصله فقر و غنا و … بود. الآن گاهی اصلاً به آلوده شدن و نشدن محیطزیست اهمیت نمیدهند. مشاهده میکنید که بعضی کشورها بهطور رسمی به برخی از ارگانهای محیط زیستی ملحق نمیشوند تا بتوانند هرچه میخواهند بکنند. این موضوع در قرآن و دیگر کتب آسمانی مشترک است که علم باید در جهت صلاح بشر باشد. بشر، به عنوان خلیفه الهی در زمین، نباید خلاف دستورات الهی عمل کند. به نظر من بشر از این نظر عقبگرد کرده است و دلواپسی کافی نسبت به این مسائل ندارد. یکی از فلاسفه علم معاصر مقاله زیبایی دارد که در آن به دانشمندان نهیب میزند که چرا آنان در صرفشدن بخش قابلتوجهی از بودجه علم برای ساخت سلاحهای مخرب همکاری میکنند؟ این نشان میدهد که اگر مراقب نباشیم، تمدن بشری درخطر خواهد بود. برتراند راسل بعد از جنگ جهانی اول متوجه این مسئله شده بود و درجایی تذکر داده بود که اگر وضع به همین منوال پیش رود، تمدن بشری درخطر خواهد بود.
ملکوت: پس آیا علم نافع به مباحث کاربردی اشاره ندارد؟
دکتر گلشنی: در قرآن کریم به علم غیر مطلوب هم اشاره شده است. به عنوان مثال به علم قارون اشاره شده است. همچنین از پیامبر اعظم نقل شده است که: اللهم انی اعوذ بک من علم لا ینفع، که اشاره به این دارد که علم باید هم برای سعادت فردی و هم برای اجتماع بشری مفید باشد و فسادی در کار نباشد. قید دیگری نیست.
ملکوت: در امثال کیهانشناسی که حضرتعالی در این زمینه جزو محققان برجسته هستید، آیا میتوان از قرآن کریم بهره برد؟
دکتر گلشنی: در مسائل کلی و در سرنخها آری. برای مثال، آن نظریه کیهان شناسی که مبتنی بر تصادفی به وجود آمدن جهان است، برخورد مستقیم با قرآن کریم دارد. قرآن نمی گوید مطالعه نکنید و یا نظریه نپردازید، اما درجایی که مطلبی بر پایههای نادرستی بیان میشود، در بسیاری از موارد می توانیم با الهام از قرآن منشاء بعضی از خطاهای اصلی آن را دریابیم.
ملکوت: آیا تطبیق کیهانشناسی با کیهانشناسی قرآن کریم کار پسندیدهای است؟
در قضایای کلی و سرنخها آری. ضمن اینکه در علم دعوا بر سر جزئیات نیست بلکه بر سر نتایج کلی است، و البته در اینجا قرآنکریم الهام بخش است. در جاهائی که آزمایشی را انجام میدهند و نتایجی جزئی گرفته میشود، مسئلهای ایجاد نمیشود. اما آنجا که علم میخواهد از ابتدا و انتهای جهان سخن گوید، از معارف قرآن میتوان کمک گرفت. حتی ملحدین هم سعی میکنند در مسائل کلی ادعاهایی بکنند، وگرنه هرچه در جزئیات بگویند، بهجایی برنمیخورد.
ملکوت: از سویی با رویکرد سلفیای مواجه میتوان بود که اجازه هرگونه بررسی عقلی و تجربی را میگیرد و از سوی دیگر با رویکرد عقلگرایانه افراطی که هر گزاره وحیانی را رد میکند. حد تعادل میان اینها چیست؟
دکتر گلشنی: بعضی اصول، بهعنوان امور مشترک و قطعی ادیان الهی، وجود دارد که در کتاب قرآن و علوم طبیعت به برخی از آنها اشاره کردهام. برای مثال همه ادیان الهی در مورد وجود عالم غیب مشترکاند. در پرتو اصول قطعی میتوان نظریهپردازی کرد. البته ما در علم همواره کشفیاتی داریم و جزئیات علم عمیقتر میشود. بنابراین در هیچ زمانی نباید بگوئید که علم در زمینهای حرف آخر را زده است. اما اصول کلی دین تغییر ندارد. البته لازم است که به اشاراتی که در قرآن و حدیث به بعضی امور میشود توجه شود و از آنها میتوان در پرتو تجربه و تعقل بهرهبرداری کرد. برای مثال قرآن کریم درباره عسل میفرماید: در عسل برای مردم شفا است. بعد از سخنرانیای که بنده در کنفرانسی در سوریه داشتم، یکی از دندانپزشکان سوری بعضی از یافتههای خودش درباره خواص عسل در دندان پزشکی را برایم نوشت و فرستاد. بدیهی است که در عرصههای دیگر هم میتوان درباره شفای عسل بررسی نمود.
ملکوت: نظر قرآن کریم درباره مشاهده و حدود آن چیست؟
دکتر گلشنی: قرآن کریم صریحاً میفرماید که شما به دنیا آمدید درحالیکه چیزی نمیدانستید؛ پس چشم و گوش و … به شما دادیم. پس قرآن تشویق به استفاده از حواس فرموده ولی در کنار آن میفرماید که حواس بهتنهایی برای نتیجهگیری کافی نیست. برای مثال میفرماید: میپندارید که کوهها جامدند درحالیکه آنها درحرکت هستند؛ یا در موردی میفرماید قسم به چیزهایی که میبینید و نمیبینید. پس همه معلومات ما منحصر به معلومات حاصل از طریق حواس نیست. اما حواس از ابزارهای مهم است. قرآن میفرماید: آنان چشم دارند اما نمیبینند؛ گوش دارند اما نمیشنوند. این نشان میدهد که یافتههای حواس باید در پرتو عقل تعبیر شوند. به علاوه، داستان تمنای دیدار خداوند توسط یاران حضرت موسی علیهالسلام به ما یاد میدهد که چیزهایی وجود دارند که قابلدیدن نیستند. بنابراین حواس لازم است اما کافی نیست.
ملکوت: حضرتعالی نظریهای درباره نسبت علم و دین دارید. آن نظریه چیست؟
قرآن کریم خداوند را هادی مطلق میداند. بر این اساس، جستجو در طبیعت و دقت در آن نیز جزو دستورات دینی است. به نظر بنده دستورات دینی منحصر به نماز و روزه و … نیست. قرآنکریم طیف وسیعی از وظایف را با ابزار خودش برای ما معرفی کرده است. از جمله دین ما را به کسب علم در باره علم مصنوع خداوند تشویق میکند و ابزارهای آن را نیز معرفی کرده و سرنخهایی به ما میدهد. این برنامهای برای فعالیت علم دینی است. تعریف علمای گذشته از علم نیز چنین بوده است. آنها علم را سازگار با دین میدانستند وکار علمی را نیز عبادت تلقی میکردند. از نظر آنها بخشی از سرنخهای علم مستقیماً از دین گرفته شده است و در برخی موارد نیز سازگار با دین و مورد امضای آن است. تعریف عام حضرت آیتالله جوادی از علم هم همین وسعت را دارد. نکته مهم این است که ابن هیثم و خواجه نصیر و …، در عالم اسلام، و نیوتون و لایب نیتس و ماکسول و… در عالم غرب، دقیقاً همین تلقی را از دین داشتند. خلاصه نظر من این است که اصول متافیزیکی بنیادی حاکم بر علم را باید از دین گرفت.
ملکوت: نظر شما درباره اعجاز علمی قرآن کریم و میزان ملموس بودن آن برای دانشمندان چیست؟
دکتر گلشنی: بعضی از دانشمندان متدین علوم طبیعی در غرب که اهل قرآن نیستند، وقتی کشفی کردهاند، اگر آن را مطابق با کتاب مقدسشان یافته اند اعجاز را به آن متون نسبت دادهاند. اما چون آنان کمتر سراغ قرآن آمدهاند، کمتر این تطبیق را انجام دادهاند. البته مواردی مثل مورد موزیس بوکای وجود دارد که به تطبیق قرآن با یافتههای علم جدید پرداختهاند. اما نکته مهم این است که وقتی ما میگوییم فلان آیه قرآن به فلان مطلب علمی اشاره دارد، انسان غربی میگوید ما قبلاً این را کشف کردهایم و شما الآن دارید آن را به کتاب خود تحمیل میکنید. چرا قبل از این آن را نگفته بودید؟ حتی کسی مثل موریس بوکای که کتاب نوشت، و در آن قرآن کریم را در زمینه اشارات علمی به کتب مقدس دیگر ترجیح داد، مسلمان نشد.
من خودم وقتی به قرآن توجه میکنم، آن را صرفآ به عنوان این که از آیاتش الهام علمی بگیرم نمیخوانم. این جهانبینی اعجابآور قرآن است که چارچوب برای جای دادن همهچیز فراهم میکند و سرنخها را به ما میگوید. هر چیز که به نظرتان رسید که قابل تجربه و آزمایش است باید بررسی کنید و قرار نیست لزوماً موضوع آزمایش را از قرآن کریم بگیرید. اما جمعبندیهای اساسی علم باید در پرتو جهان بینی قرآنی صورت گیرد. به همین جهت میبینیم زمان پیامبر تعدادی را به نقاط مختلف میفرستند که زبانهای مختلف را بیاموزند، ودر حدیث نبوی که فریقین ذکر کردهاند آمده است که علم را فرا بگیرید، گرچه از چین باشد. واضح است که علم مورد نظر در این مورد معارف خاص دینی نیست.
در مورد تطبیق قرآن با یافتههای علم روز برای اثبات اعجاز علمی قرآن، نظر من این است که چون علم مرتباً در حال پیشرفت است، درست نیست که آیات قرآنی را با یافتههای موقت علم روز تطبیق دهیم. البته اگر در مواردی صراحت در کار باشد و تکلفی بهکار نرود، تطبیق آیات قرآنی با یافتههای علمی بلامانع است. اما از نظر من نقش قرآن در علم، دادن یک هستی شناسی و معرفت شناسی فراگیر است که ما را از تعابیر مادهگرایانه و پوزیتیویستی بر حذر می دارد.
ملکوت: جوانان بسیاری هستند که مایلاند ضمن آشنایی با شاخه تخصصی خود، با قرآن کریم آشنا شوند و از آن بهره بگیرند. خواهش ما این است که از تجربه خودتان، راهکارهایی برای این آشنایی بفرمایید.
نکته مهم این است که نسل جوان علم را نپخته میآموزند. چیزی که لازم است به جوانان نشان داده شود این است که علم گرچه خیلی مهم است و بصیرتهائی در مورد طبیعت به ما میدهد، اما آن بهتنهایی کافی نیست. در محیط غرب نسبت به علم نقدهای بیشتری وجود دارد، و مثلاً کتابهای بسیاری در مورد محدودیتهای علم با عناوینی همچون limits of science نوشته شده است. ما در بخشی از علم نیازمند فلسفه میشویم و در فلسفه نیازمند بحثهای الهیاتی خواهیم بود و اینها با هم مرتبط هستند. جوان باید بفهمد که نباید به دانستههای تخصصی رشته خود اکتفا کند، بلکه باید بر معلومات خود بیفزاید.
بنده به لطف خدا از اول دبیرستان فلسفه و دروس دینی را آغاز کردم و البته بهطور وسیع در مورد حدود و توان علم مطالعه کردم. اگر این طور نگاه کنیم که علم بسیار مهم است اما به تنهائی همه چیز را به ما نمیگوید، نه به علم بیحرمتی کردهایم و نه آن را حلّال همه مشکلات تلقی نمودهایم، بلکه هرچیز را سر جای خود قرار دادهایم. به نظر من باید به علوم انسانی در رشتههای دیگر توجه شود. جهان را تنها از منظر فیزیک و برق و راه و ساختمان و … نبینیم. جهان بسیار وسیعتر از اینهاست. دانشمندانی که دید وسیعتری در علم دارند، دقیقتر و محتاطانهتر نظر دادهاند و موفقتر بودهاند و کمتر دچار متناقض سخن گفتن شدهاند.
ملکوت: در جهان اسلام چه پژوهشهایی درباره رابطه قرآن و علم انجامشده است؟
دکتر گلشنی: در جهان اسلام پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام شده است. البته بیشتر این پژوهشها در دهههای اخیر موضوع اثبات اعجاز علمی قرآن کریم بوده است. اما به نظر میرسد اگر بر هستیشناسی و معرفتشناسی از قرآن کریم بیشتر تمرکز میکردیم، به نتایج بهتری میرسیدیم. بهویژه، گرایشهای سلفی و وهابی متمرکز بر جنبه اعجاز علمی قرآن هستند اما از آنجا که علم روز بسیار متغیر است، این رویکرد با مشکل مواجه خواهد شد. البته کل علم باطل نمیشود که بخواهیم دچار رویکرد نسبی گرایانه شویم، بلکه آن عمیقتر میگردد. نباید قرآن و حدیث را درمعرض تطبیق با علم رو به پیشرفت روز قرار داد، اما اگر جائی آیه قرآنی دلالت واضحی بر یک مطلب علمی داشت، اشکال ندارد که بگوییم این گزاره علمی کمک میکند فلان آیه را بهتر بفهمیم. برای مثال، این آیه قرآن را که «هر چیزی را به صورت زوج آفریدیم» (الذاریات،۴۹)، با زوجیتهای مختلفی که در علم یافته شده است، بهتر میفهمیم. اما به نظر من استعمار خواسته است تمرکز و مشغولیت ما را بر اینها قرار دهد، و به نظر میرسد که این برای آنان منفعت دارد. بنده زمانی برای کنفرانسی که در پاکستان برگزار میشد و عربستان هم از آن حمایت مالی میکرد، مقالهای فرستادم، اما آن مقاله رد شد. بعدها مقالات آنجا را دیدم که بسیار سطحی و متمرکز بر اثبات اعجاز علمی قرآن بود. از این رو به نظر من تمرکز بر این موضوع به نفع ما نیست.
ملکوت: وضعیت پژوهشهای داخلی در این زمینه را چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر گلشنی: البته کارهای خوبی انجام شده، اما در حد نیازهای روز کار نشده است. ما اولویتها را خوب تشخیص نمیدهیم. وقتی کتابی حاوی نظریهای الحادی میآید، بهجای یک ترجمه، سه ترجمه میشود. اما در خود غرب میبینید علیه یک کتاب الحادی، چندین کتاب چاپ میشود. خاطرم هست یک روز تعطیل در کمبریج از کتابخانهای مسیحی گذر کردم. دیدم خود کتابهای الحادی را گذاشته بودند و در جوار آنها کتابهایی را نیز که در جواب آنها چاپ شده بود قرار داده بودند. بعضی از فضلا در محیط ما میگویند فلان دانشمند منکر خدا بیاید تا ما با فلسفه اسلامی پاسخ او را بگوییم. اما او فلسفه را قبول ندارد که بخواهیم با آن به او پاسخ دهیم. در خود غرب او را با علم خودش سر جایش مینشانند. باید ببینیم دغدغههای جامعه چیست و همانها را پاسخ دهیم. شاید رمز رواج آثار شهید مطهری، همین نیازسنجی و سادهگویی ایشان بود.
ملکوت: قرآن کریم چه دغدغههایی برای اخلاق علم و فناوری دارد؟
دکتر گلشنی: قرآن کریم، وارد مسئولیتهای اجتماعی و شخصی میشود و مرزهای اخلاقی در علم را مشخص مینماید و کاملاً از این جهت غنی و قابل استفاده است. در کتاب قرآن و علوم طبیعت به مواردی از اینها اشاره نمودهام. قرآن تأکید دارد که علم باید همراه تزکیه باشد. متأسفانه اکنون اخلاق در علم فراموششده است. امروزه در محیط ما دانشآموز و دانشجو فارغالتحصیل میشود، اما بدون اخلاق. به قول شاعر: قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است. بنده جامعه خودمان را میبینم که ازنظر اخلاقی بسیار ضعیف شده است.
ملکوت: تصور فرمایید دانشجویی بعد از دیدن مصاحبه حضرتعالی دغدغه قرآنی پیداکرده است. میخواهد هم بهخوبی در قرآن کریم تأمل کند و هم در علوم طبیعی جایگاه برجستهای یابد. اولین قدمها برای وی چیست؟
دکتر گلشنی: خوب است که قرآن کریم و تفاسیر را ببیند و در حد لازم با معارف اسلامی آشنا شود. آنگاه وضعیت جامعه خود را در پرتو آنها تحلیل کند تا دوریهای ما از فرهنگ قرآنی را بیابد. او باید توجه کند که جامعه قرآنی، تکبر و ریا و بینظمی و قبول و رد بدون استدلال را نمیپذیرد. آنگاه توصیههای قرآن کریم را به زبان سادهتر و مشخصتر استخراج کند و ترویج نماید. کتابی مثل داستان راستان استاد مطهری (ره) را ببینید که چگونه سیره اهلبیت (ع) را ساده تشریح نموده است. ما چه قدر انصاف داریم؟ چه قدر اخلاق اهلبیت (ع) را داریم؟ باید زندگی پیشوایان دین الگو شود و در جامعه تشریح گردد.
ملکوت: سؤال آخر بنده، مرتبط با موسسه اسراء است. اگر نقطهنظری درباره فعالیتهای این موسسه دارید، بفرمایید.
دکتر گلشنی: موسسه اسراء از مؤسسات خوب و موفق محیط ما است و حضرت آیتالله جوادی نیز در آن نقش کلیدی ومعتدلانه داشتهاند و وسیعتر از بسیاری دیگر از بزرگان قضایا را دیدهاند. پیشنهادم این است که آثار ایشان را به زبان سادهتر نیز ارائه نمایند که برای عموم جامعه بیشتر قابلاستفاده باشد. ایشان از فرصت استفاده کردند و خیلی از بدآموزیها را نقد کردند. بنده وقتی به نظریات علم دینی مطرح در محیط مان نگاه میکنم، میبینم که غالب آنها کمتر با وسعت دید ایشان به قضایا نگریستهاند.