حجت الله حاجی کاظم – منتشر شده در نشریه پنجره – مهندسان استان قم
مقدمه
مدیریت، هنر و مهارت اداره کردن یک مجموعه است و مدیر باید نحوه تعامل با زیردستان، هم سطحان و مقامات ارشد خود را طراحی و اجرا نماید. اگر قرار باشد مسلمان باشیم و مسلمانی کنیم، باید در جایگاه مدیریت نیز ویژگیهای مدیر اسلامی را بشناسیم و به آنها پایبند باشیم.
نسبت مدیریت اسلامی به مدیریت رایج
اگر دانش مدیریت رایج را پایبند به اخلاق و انصاف و بر اساس عقل بدانیم، بازهم تفاوتهایی میان مدیریت اسلامی و مدیریت رایج وجود دارد. به نظر میرسد اصول مدیریت اسلامی در بسیاری موارد شامل رعایتهایی که در مدیریت رایج وجود دارد. کاوش در این تفاوتها نیاز به پژوهش وسیعتری دارد اما به مواردی اشاره مینماییم. از نظر اسلام، یک مسلمان باید در یک کلام «خوب» باشد. برای خوببودن و تنظیم ساختاری مناسب، اصول مدیریت رایج به کمک ما خواهد آمد. البته همه تکنیکهای مدیریت امروز، اخلاقی نیست و برای تشخیص آنها باید فلسفه تکنیکهای مربوطه را بررسی کنیم. تکنیکهای مدیریتی رایج در بسیاری موارد، تلاشهایی است برای نظارت بهتر، جلب مشارکت بیشتر، افزایش رضایتمندی کارکنان و کاربران و … که در بیشتر موارد، روشهایی برای بهبود فرهنگ سازمانی است. برای نمونه، میتوانیم به چند مورد از تکنیکهای مدیریتی که البته به اقتضای شرایط مربوطه قابل استفاده است، اشاره نماییم تا نشان دهیم برخی از این روشها میتواند ما را به اهداف اسلامی نزدیکتر نماید:
الف) ارزیابی چند جانبه
برای برقراری عدالت سازمانی، ارزیابی مستمر با ملاکهای مختلفی که خطا را در مجموع کاهش میدهد کارگشاست. ارزیابیهای چند جانبه که گاه در مدیریت از آن به ارزیابی ۳۶۰ درجه تعبیر می شود (از مراجعان، زیردستان، مدیران، همکاران هم سطح) همگی میتواند در کاهش اشتباهات ارزیابی کمک نماید. البته خواهیم گفت باید مراقب باشیم این ارزیابیها نقش خودسنجی و انگیزههای درونی را کاهش ندهد.
ب) نظام جانشینی برای قفل نشدن سازمان
گاهی در برخی مسئولیتها آنچنان مدیر مربوطه تسلط تام دارد که اگر با فقدان یا جابجایی وی مواجه شوند، بلافاصله مجموعه دچار رکود شده و زحمات دیگر بخشها هدر میرود. نظام جانشینی با ویژگیهای خود موجب میشود همیشه یک یا دو گزینه برای جانشینکردن هر مسئولیت مهم وجود داشته باشد و مدیران موظف باشند جانشینانی اینچنین برای مجموعه تربیت نمایند.
ج) روشهای جلب مشارکت
روشهای متنوعی برای استفاده از نظرات دیگران و مشورت با آنان در دانش مدیریتی امروز طراحی شده که استفاده از آنها موجب دلگرمی و حس تعلق بیشتر و در نتیجه اخلاقیتر شدن مجموعه میگردد.
تأکید خاص اسلام بر انگیزه درونی
یکی از ویژگیهای مورد تأکید اسلام در مدیریت (که اینگونه در مدیریت رایج محل توجه نیست) این است که باید روی عواملی که از درون انسانها برای اخلاقی عمل کردن نهیب میزند حساب کرده و به تقویت آنها پرداخت. باید فرض کرد انسانهایی که در معرض مدیریت ما قرار دارند، بزرگ و پاک هستند؛ مگر آنکه خطای روشنی از آنان از طریق سیستم نظارتی اثبات گردد. در مدیریت رایج، تلاش میشود منافع مدیران و کارکنان چنان به رفتارشان گره زده شود که لااقل برای رشد شغلی خود هم که شده، به انجام وظایف بپردازند؛ اما مدیریت اسلامی تأکید دارد که قدرت داشتن بر انجام کاری، دلیل بر انجام دادن آن نیست. برای نمونه، شاید برخی تصمیمات در مجموعه مدیریتی تنها به تشخیص مدیر واگذار شده باشد اما این دلیل بر آن نیست که مدیر چنین اختیاری را قدرت و ملک شخصی تصور کرده و بر اساس سلایق و منافع شخصی عمل کند. در مدیریت اسلامی تأکید میکنیم که اولاً باید امکان بررسی دلایل و عملکرد مدیران بر اساس معیارهایی وجود داشته باشد تا مظلوم بتواند حق خود را پس گیرد و ثانیاً مدیران مسلمان باید در هر تصمیم کوچک و بزرگ خود چنان منصفانه و عادلانه تصمیم بگیرند که بتوانند روزی در محضر خداوند علیم بایستند و دفاع کافی از تصمیمگیری خود داشته باشند. شاید بتوان گفت که این ویژگی همان «تقویالله» در متون دینی است که درواقع خویشتنداری همراه با در نظر گرفتن محضر الهی میباشد. بر همین اساس، نظارتهای یک مجموعه مدیریتی باید به نحوی باشد که همه درعین حس وجود کنترل و نظارت، احساس کنند به آنان اعتماد عمیقی وجود دارد. برای نمونه، به جای آنکه مدیر برای کنترل از سخنچین استفاده نماید، میتواند نظرخواهی مستمری از مراجعان داشته باشد و یا از الگوهای کارسنجی و ثبت گزارشات استفاده نماید.
پاسخگویی به نیاز مسلمانان، هدفی برای مدیر و کارکنان
بدون آنکه تلقی ریاکاری ایجاد گردد، باید اهداف کارکنان در کنار نظارتهای مدیریتی و رتبهبندی و ارزشیابی علمی، بر اهمیت عناوین دینیای چون «رفع حاجت مسلمان» نیز متمرکز شود. از امام رضا (علیهالسلام) روایت شده است که خداوند بندگانی در زمین دارد که برای نیازهای مردم تلاش میکنند. آنان روز قیامت در امنیت هستند. (۱) کارمندی که هدف او از پاسخگویی به مراجعان یا تحقق اهداف مجموعه، گذران وقت و فرار کردن از توبیخها و در نهایت ارتقاء رتبه و دریافت حقوق بیشتر است، فعالیت خود را به خودی خود ارزشمند نمیداند و ضمن اینکه از خود آن فعالیت لذتی نخواهد برد، اشتیاق و برخورد اخلاقی در مواجهه با وظیفه خود نخواهد داشت. اگر روزی مدیری بتواند خدمت به هدف مجموعه را برای کارکنان خود شیرین و زیبا نماید، حتی در نتایج مجموعه تحول بزرگی واقع خواهد شد. یکی از رازهای ایجاد چنین حسی، توجه به فلسفه رفع حاجت مسلمان، مؤمن و بقیه مردم است. به نظر میرسد از دیدگاه اسلامی، رفع نیاز مادی دیگران و محبت به او نیز در راستای رشد روحی و معنوی آنان در نظر گرفته شده است. تأکید بر رفع نیاز مؤمن یا مسلم، نشان دهنده اهمیت داشتن مسلمانی و ایمان در این هدفگذاری است. البته رفع حاجت غیر مسلمان نیز ارزشمند است اما جهت ارزشمندی آن، علاقهمند کردن آنان به حق و نرمکردن قلبهای آنان دانسته شده است. (۲)
امانتداری و پرهیز از سوء استفاده
آن قدر در متون دینی ما بر حق الناس تأکید شده است که باید در مورد مسلمان بودن کسانی که حقوق مردم را نادیده و پایمال میکنند، تردیدی جدی نمود. درد است اگر کسی خود را مسلمان بنامد و در پی خلأهای قانونی و نظارتی برای سوء استفاده باشد. ضایع نکردن ذرهای از حقوق دیگران، شاید حرف اول از الفبای اخلاق مدیریتی اسلامی است.
امیرمومنان (علیهالسلام) چه حماسی و زیبا به اشعث بن قیس مینویسند: «کاری که در دست توست، طعمه و شکار نیست که به چنگ تو افتاده باشد؛ بلکه امانت و سپردهای است بر گردن تو»(۳)
ادای حق و نه ملاحظات شخصی
در مواردی که مدیر با تخلف و فساد اداری مواجه میشود، گاه در مواردی خاص شرایط به نحوی است که برخورد با آن تخلف، هزینههای سنگینی برای وی در بر دارد و ممکن است تصور کند به خاطر ریشهدار بودن تخلف مربوطه در میان صاحبان نفوذ، او نیز باید با شرایط فعلی کنار بیاید. یکی از توجیهات مفسدان این است که همه چنین بودند. نکته بسیار مهمی که در سراسر نگاه اخلاقی دین قابل مشاهده است، این است که «وظایف انسانها از دیدگاه دین تفکیک شده است» به این معنا که اگر تمام افراد جامعه وظیفه خود را انجام ندهند، این موجب نمیشود وظیفه از عهده من برداشته شود؛ مگر آنکه به هیچ وجه امکان اعتراض و انجام وظیفه وجود نداشته باشد.
تعبیرهای بسیار عجیب قرآن کریم درباره اقامه حق و عدل را در ضمن ترجمهای آزاد مرور میکنیم. قرآن کریم به مومنان خطاب میکند که اهل به پا داشتن و زنده کردن عدالت و شهادت (و گزارش) واقع باشند. (۴) سپس میفرماید هرچند این کار برعلیه منافع خودشان، یا پدر و مادر (که به شدت از نگاه دینی محترم هستند) و یا نزدیکان بود، باید این اقامه حق انجام شود. کتاب خدا در ادامه برای آنکه منطق چنین اقامه حق آزادانهای را بیان کند میگوید: آنان در هر شرایطی که باشند، چه فقیر باشند و چه بینیاز، خداوند نسبت به در نظر گرفتن صلاح آنان اولویت دارد. بنابراین برای اینکه به عدالت برسید، از تمایلات خودتان پیروی نکنید. شاید آیات یاد شده به این نکته اشاره دارد که خداوند صلاح انسانها را بهتر از شما میداند و شما با نادیده گرفتن حق برای طرفداری از نزدیکان خود، به اینان نیز ستم کردهاید. البته مدیران باید تلاش کنند قبل از برخورد قانونی، فرصتی برای اصلاح فراهم کرده و نیز از قضاوتهای عجولانه درباره دیگران و اتهامزدن قبل از اثبات بپرهیزند و اجازه ندهند دشمنیها و خبرچینیها موجب وارد کردن اتهام به کسی شود.
تخصص یا تعهد؟ مسئله اینست
به نظر میرسد تأکید بر همراهی تخصص و تعهد، کاربلدی و تقوا، مهارت و خودسازی درست و ضروری است اما دراینمیان باید مراقب برخی نکات باشیم. اول اینکه مبادا گروهی با برچسب بیتخصص یا بیتعهد بودن، با جهتگیری سلیقهای تلاش کنند گروهی را که با آنان اختلاف منافع دارند کنار زنند. دوم اینکه اگر کسی بدون داشتن تخصص کافی و با دانستن این موضوع برای تصدی منصبی قدم پیش گذارد، در واقع علاوه بر فقدان تخصص، فقدان تعهد نیز داشته است. باید برای سنجش این دو ویژگی، ملاکهای عینیتری در نظر گرفته شود تا تحلیلهای سطحی کاهش یابد.
خودسازی و مراقبت از خویش
مدیر توانا میتواند با بهکارگیری مناسب استعدادها، زمینه بهرهبردای بهتر از آنها را فراهم نماید. مدیر باید بتواند از کوتاهترین فرصتها استفاده بیشتری نماید. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند کسی که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار میدهد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش پردازد و باید تأثیر او بر دیگران بیشتر از آنکه به زبان باشد، با رفتار و عمل باشد.(۵) به نظر میرسد بنا بر دشواریهای مدیریت شایسته، لازم است مدیر از فرصتهای مناجات و برنامههای خودسازی استفاده نماید. آنگاه که خداوند در کتاب خود پیامبرش را به استفاده از فرصت شب برای نماز و مناجات و تفکر و … دعوت میکند، در ادامه این نکته را ذکر میفرماید که ایشان در طول روز مشغلههای بسیاری دارند و شب فرصت خوبی برای این خلوت است.(۶)
از نگاه اسلامی کسی که خود به دنبال ریاست بر دیگران باشد، به نابودی کشیده خواهد شد.(۷) هرچند اگر کسی حس کند مدیریت بر مجموعهای تنها از او بر میآید و وظیفه دارد آن مسئولیت را به انجام رساند، باید خود را در معرض انتخاب دیگران قرار دهد.
سعه صدر و مشورت با جمع
مدیر نباید انسانی عجول، پرخاشگر و کمطاقت باشد. بسیاری لحظات اتفاق میافتد که لازم باشد هیچ واکنشی در آن لحظه نشان نداده و در فرصتی مناسب اقدامی در شأن شخصیت خود انجام دهد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «ابزار مدیریت و ریاست، سعه صدر است.»(۸)
برای افزایش فرهیختگی در تصمیمات و نیز اقناع افکار مجموعه تحت مدیریت، توصیههای فراوانی به مشورت شده است. امام متقین (علیهالسلام) میفرمایند: مشورت کردن، دیده راهیابی است و کسی که به رأی و نظر خودش اکتفا کند، خود را به خطر افکنده است.(۹) البته در مورد طرف مشورت ویژگیهایی بیان شده و از مشورت با کسانی که ویژگیهای ناشایستی دارند، برحذر داده شده است. برای نمونه، توصیه شده است که از مشورت با بخیل، حریص، ترسو، دروغگو و … اجتناب شود. زیرا به هر حال آنان مشورتهای خود را تحت تأثیر همین ویژگیهای شخصی خویش ارائه میدهند.(۱۰)
پی نوشت ها
======================
۱. الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج۲ ؛ ص۱۹۷
۲. سوره مبارکه توبه، آیه ۶۰
۳. نهج البلاغه، نامه ۵
۴. مبارکه نساء، آیه ۱۳۵
۵. نهج البلاغه، حکمت ۷۰
۶. سوره مبارکه مزمل، آیه ۲ تا ۷
۷. من طلب الرئاسه هلک (الکافی/ج۳۰ح۲)
۸. نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶
۹. نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱
۱۰. علل الشرایع، ۵۵۹ و غرر الحکم، ۱۰۳۵۱