اثبات اینکه با توبه هیچ گناهی نابخشودنی نیست
از تفسیر نمونه، ج ۱۹، ذیل آیه ۵۳ سوره مبارکه زمر
گزینش و تنظیم از حجت الله حاجی کاظم
مقدمه ی تنظیم کننده: برخی تصور می کنند ممکن است به خاطر بزرگی گناهانشان، مورد بخشش خدای بزرگ قرار نگیرند. دلایل کافی داریم بر اینکه هیچ و هیچ گناهی وجود ندارد که نابخشودنی باشد. حتی در مورد حق الناس هم بلافاصله با توبه، گناه بخشیده می شود اما برای اینکه این بخشش باقی بماند، باید علاوه بر توبه، جبران کند (مالی، آبرویی و …) بازهم اگر توان و امکان هیچ گونه جبرانی نداشته باشد، برای آن شخص دعا کند و صدقه دهد، خداوند روز قیامت از طرف او جبران می کند. البته همیشه یادمان هست که به خاطر گناه حتی یک لحظه هم توبه را عقب نمی اندازیم. زیرا اولا شاید دیگر طبع و قلبمان حس توبه پیدا نکند و ثانیا هر لحظه ممکن است جرس فریاد بردارد که بربندید محمل ها و فرصت دنیایی ما تمام شود. و یادمان باشد که واگذار کردن حتی یک گناه کوچک هم به قیامتی که پنجاه ایستگاه برای بررسی وجود ما وجود دارد که متوسط توقف در هر کدام هزار سال است. به نظر می رسد عاقلانه اندیشیدن، اجازه تاخیر توبه نمی دهد.
برای اثبات اینکه هیچ گناهی با توبه نابخشودنی نیست، به تفسیر آیه ۵۳ سوره مبارکه زمر از تفسیر پرمحتوای نمونه اشاره کرده ایم.
آیات سوره الزمر (۳۹) : ۵۳ تا ۵۵
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (۵۳) وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (۵۴) وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَهً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (۵۵)
ترجمه:
۵۳- بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.
۵۴- و به درگاه پروردگارتان بازگردید، و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید سپس از سوی هیچکس یاری نشوید.
۵۵- و از بهترین دستوراتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید، پیش از آنکه عذاب (الهی) ناگهانی به سراغ شما آید در حالی که از آن خبر ندارید.
تفسیر: خداوند همه گناهان را میآمرزد
به دنبال تهدیدهای مکرری که در آیات گذشته در مورد مشرکان و ظالمان آمده بود در این آیات راه بازگشت را توأم با امیدواری به روی همه گنهکاران تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص: ۴۹۹
میگشاید زیرا هدف اصلی از همه این امور تربیت و هدایت است نه انتقامجویی و خشونت، با لحنی آکنده از نهایت لطف و محبت آغوش رحمتش را به روی همگان باز کرده و فرمان عفو آنها را صادر نموده، میفرماید: «به آنها بگو ای بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کردهاید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میبخشد» که او بخشنده و مهربان است (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً)
دقت در تعبیرات این آیه نشان میدهد که از امیدبخشترین آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگی آن به حدی است که طبق روایتی امیر مؤمنان علی ع فرمود: در تمام قرآن آیهای وسیعتر از این آیه نیست: ما فی القرآن آیه اوسع من یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا …
نکات لطیف و پر مهر این آیه:
۱- تعبیر به «یا عبادی» (ای بندگان من!) آغازگر لطفی است از ناحیه پروردگار.
۲- تعبیر به «اسراف» به جای «ظلم و گناه و جنایت» نیز لطف دیگری است.
۳- تعبیر به «عَلی أَنْفُسِهِمْ» که نشان میدهد گناهان آدمی همه به خود او باز میگردد نشانه دیگری از محبت پروردگار است همانگونه که یک پدر دلسوز به فرزند خویش میگوید اینهمه بر خود ستم مکن! ۴- تعبیر به «لا تقنطوا» (مایوس نشوید) با توجه به اینکه «قنوط» در اصل به معنی مایوس شدن از خیر است به تنهایی دلیل بر این است که گنهکاران نباید از «لطف الهی» نومید گردند.
۵- تعبیر «مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ» بعد از جمله «لا تقنطوا» تاکید بیشتری بر این خیر و محبت میباشد.
۶- هنگامی که به جمله «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ» میرسیم که با حرف تاکید آغاز شده و کلمه «الذنوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در بر میگیرد سخن اوج میگیرد و دریای رحمت مواج میشود.
۷- هنگامی که «جمیعا» به عنوان تاکید دیگری بر آن افزوده میشود امیدواری به آخرین مرحله میرسد.
۸ و ۹- توصیف خداوند به «غفور» و «رحیم» که دو وصف از اوصاف امید بخش پروردگار است در پایان آیه جایی برای کمترین یاس و نومیدی باقی نمیگذارد.
آری به همین دلیل آیه فوق گستردهترین آیات قرآن است که شمول آن هر گونه گناه را در بر میگیرد، و نیز به همین دلیل از امیدبخشترین آیات قرآن مجید محسوب میشود.
و به راستی از کسی که دریای لطفش بیکران و شعاع فیضش نامحدود است جز این انتظاری نمیتوان داشت.
از کسی که بندگان را برای رحمت آفریده، نه برای خشم و عذاب، غیر از این چشمداشتی نیست.
چه خداوند رحیم و مهربانی و چه پروردگار پر مهر و محبتی!!
یک شبهه به آیه و پاسخ این دو شبهه
آیا عمومیت آیه همه گناهان حتی شرک و گناهان کبیره دیگر را فرا میگیرد؟ اگر چنین است پس چرا در آیه ۴۸ سوره نساء شرک از گناهان قابل بخشش استثناء شده است؟ «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ: خداوند شرک را نمیبخشد، اما کمتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشد.»
پاسخ اینکه درهای غفران و رحمت به روی همه بندگان بدون استثنا گشوده است. و اگر میبینیم در آیه ۴۸ سوره نساء بخشش و عفو مشرکان را استثنا کرده در مورد مشرکانی است که در حالت شرک از دنیا بروند، نه آنها که بیدار شوند و راه حق پیش گیرند، چرا که اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان صدر اسلام چنین بودهاند.
اگر حال بسیاری از مجرمان را در نظر بگیریم که بعد از انجام گناهان کبیره چنان ناراحت و پشیمان میشوند که باور نمیکنند راه بازگشتی به روی آنها باز باشد و آن چنان خود را آلوده میدانند که با هیچ آبی قابل شستشو نیستند میپرسند آیا به راستی گناهان ما قابل بخشش است؟ آیا راهی به سوی خدا برای ما باز است؟ آیا پلی در پشت سر ما وجود دارد که ویران نشده باشد؟ مفهوم آیه را به خوبی درک میکنیم، زیرا آنها آماده هر گونه توبهاند ولی گناه خود را قابل بخشش نمیدانند، مخصوصا اگر بارها توبه کرده باشند و شکسته باشند.
این آیه به همه آنها نوید میدهد که راه به روی همه شما باز است.
لذا «وحشی» جنایتکار معروف تاریخ اسلام و قاتل «حمزه سید الشهداء» هنگامی که میخواست مسلمان شود از این میترسید که توبهاش پذیرفته نگردد، زیرا به راستی گناه او بسیار سنگین بود، جمعی از مفسران میگویند: آیه فوق نازل شد و درهای رحمت الهی را به روی وحشی و وحشیهای توبهکار گشود! گر چه این سوره از سورههای مکی است و آن روز که این آیات نازل شد نه جنگ احد رخ داده بود و نه داستان شهادت حمزه و توبه وحشی، بنا بر این این ماجرا نمیتواند شان نزولی برای آیه باشد، بلکه از قبیل تطبیق یک قانون کلی بر یکی از مصادیق آن است، اما به هر حال گستردگی مفهوم آیه را میتواند مشخص کند.
از آنچه گفتیم روشن شد که اصرار بعضی از مفسران مانند «آلوسی» در «روح المعانی» بر اینکه وعده غفران در آیه فوق مشروط به چیزی نیست، و حتی هفده دلیل برای آن ذکر کرده! مطلب نادرستی است، چرا که با آیات بعد تضاد روشنی دارد، و ادله هفدهگانه او که بسیاری از آن قابل ادغام در یکدیگر است چیزی بیش از این نمیرساند که رحمت خدا وسیع و گسترده است که شامل همه گنهکاران میشود و این منافات با مشروط بودن این وعده الهی به قرینه آیات بعد ندارد.
در آیه بعد راه ورود در این دریای بیکران رحمت الهی را به همه مجرمان و گنهکاران نشان میدهد، میفرماید: «به سوی پروردگارتان باز گردید» و مسیر زندگی خود را اصلاح کنید (وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ)
«و در برابر او تسلیم شوید، و فرمانش را به گوش جان بشنوید و پذیرا گردید پیش از آنکه عذاب الهی دامانتان را بگیرد، سپس هیچکس نتواند به یاری شما برخیزد (وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ)
بعد از پیمودن این دو مرحله (مرحله «انابه» و «اسلام») سخن از مرحله سوم که مرحله «عمل» است به میان آورده میافزاید: «از بهترین دستوراتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید، پیش از آنکه عذاب الهی به طور ناگهانی به سراغتان آید در حالی که از آن خبر ندارید» (وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَهً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ)
و به این ترتیب مسیر وصول به رحمت خدا سه گام بیشتر نیست:
گام اول توبه و پشیمانی از گناه و روی آوردن به سوی خدا است.
گام دوم ایمان و تسلیم در برابر فرمان او.
گام سوم عمل صالح است.
و بعد از این سه گام ورود در دریای بیکران رحمتش طبق وعدهای که فرموده قطعی است، هر چند بار گناهان انسان سنگین باشد.
مطلب تکمیلی درباره پذیرش توبه توسط خداوند: (تفسیر نمونه، ج۱۹، ص: ۵۰۵)
۱- راه توبه به روى همه باز است
از مشکلات مهمى که بر سر راه مسائل تربیتى وجود دارد احساس گناهکارى بر اثر اعمال بد پیشین است، مخصوصا زمانى که این گناهان سنگین باشد که این فکر دائما در نظر انسان مجسم مىشود که اگر بخواهد مسیر خود را به سوى پاکى و تقوا تغییر دهد، و به راه خدا باز گردد چگونه مىتواند از مسئولیت سنگین گذشته خود را برهاند، این فکر مانند کابوسى وحشتناک بر روح او سایه مىافکند، و چه بسا او را از تغییر برنامه زندگى و گرایش به پاکى باز مىدارد به او مىگوید توبه کردن چه سود؟! زنجیر اعمال گذشتهات همچون یک طوق لعنت بر دست و پاى تو است، اصلا تو رنگ گناه پیدا کردهاى، رنگى ثابت و تغییرناپذیر! کسانى که با مسائل تربیتى و گنهکاران توبه کار سر و کار دارند آنچه را گفتیم به خوبى آزمودهاند، آنها مىدانند که این چه مشکل بزرگى است؟ در فرهنگ اسلامى که از قرآن مجید گرفته شده این مشکل حل شده، و توبه و انابه را هر گاه با شرائط همراه باشد وسیله قاطعى براى جدا شدن از گذشته، و آغاز یک زندگى جدید، و حتى” تولد ثانوى” مىداند کرارا در روایات درباره بعضى از گنهکاران مىخوانیم کمن ولدته امه:” او همانند کسى است که از مادر متولد شده”! به این ترتیب قرآن درهاى لطف الهى را به روى هر انسانى در هر شرائطى و با هر گونه بار مسئولیتى باز مىگذارد و نمونه زندهاش آیات فوق است که با انواع لطائف بیان مجرمان و گناهکاران را به سوى خدا دعوت مىکند و به آنها قول مىدهد که مىتوانند خود را از زندگى گذشته به کلى جدا کنند.
در روایتى از پیامبر گرامى اسلام ص مىخوانیم: التائب من الذنب کمن لا ذنب له: ” کسى که از گناه توبه کند همانند کسى است که اصلا گناه نکرده است”
همین معنى با اضافهاى از امام باقر ع نقل شده که فرمود: التائب من الذنب کمن لا ذنب له، و المقیم على الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء :” کسى که از گناه توبه کند همچون کسى است که گناه نکرده، و کسى که استغفار مىکند و با اینحال به گناه ادامه مىدهد مانند کسى است که مسخره مىکند” «۲».
۲- «سنگین بار» ها
بعضى از مفسران شان نزولهایى براى آیات فوق ذکر کردهاند که احتمالا همه از قبیل” تطبیق” است، نه” شان نزول”.
از جمله داستان” وحشى” است که در میدان احد بزرگترین جنایت را مرتکب شد، و عموى پیامبر ص حمزه آن افسر شجاعى که جان خود را همه جا سپر براى پیامبر ص مىساخت به طرز ناجوانمردانهاى شهید کرد، هنگامى که اسلام اوج گرفت مسلمانان در همه جا پیروز شدند وحشى مىخواست اسلام بیاورد اما مىترسید اسلامش مورد قبول واقع نشود که آیه فوق نازل گردید و او اسلام آورد، پیامبر ص از او پرسید:” عمویم حمزه را چگونه کشتى”؟ وحشى ماجرا را شرح داد پیامبر ص سخت گریه کرد، توبه او را پذیرا شد ولى به او فرمود:
غیب وجهک عنى فانى لا استطیع النظر الیک فلحق بالشام فمات فى الخمر: در برابر چشمان من هرگز ظاهر مشو چرا که نمىتوانم به تو نگاه کنم، وحشى به سوى شام رفت و سرانجام در سرزمین خمر از دنیا رفت.
بعضى سؤال کردند آیا این آیه تنها در باره او است یا همه مسلمین را شامل می شود؟ فرمود همه را شامل مىشود.
دیگر داستان مرد” نبّاش” است (کسى که قبرها را مىشکافت و کفن مردگان را باز مىکرد و با خود مىبرد) که فشردهاش چنین است:
جوانى گریان خدمت پیامبر ص آمد و سخت ناراحت بود و مىگفت از خشم خدا مىترسم.
فرمود: شرک آوردهاى؟! گفت: نه.
فرمود: خون ناحق ریختهاى؟
عرض کرد: نه.
فرمود: خدا گناه تو را مىآمرزد هر قدر زیاد باشد.
عرض کرد: گناه من از آسمان و زمین و عرش و کرسى بزرگتر است.
فرمود: گناهت از خدا هم بزرگتر است؟! عرض کرد: نه خدا از همه چیز بزرگتر است.
فرمود: برو (توبه کن) که خداى عظیم گناه عظیم را مىآمرزد.
بعد فرمود: بگو ببینم گناه تو چیست؟
عرض کرد: اى رسول خدا ص از روى تو شرم دارم که بازگو کنم.
فرمود: آخر بگو ببینم چه کردهاى؟! عرض کرد: هفت سال نبش قبر مىکردم، و کفنهاى مردگان را برمىداشتم تا اینکه روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى از انصار برخورد کردم، بعد از آنکه او را برهنه کردم دیو نفس در درونم به هیجان در آمد … (سپس ماجراى تجاوز خود را شرح مىدهد). هنگامى که سخنش به اینجا رسید پیامبر ص سخت برآشفت و ناراحت شد فرمود:
این فاسق را بیرون کنید، و رو به سوى او کرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزدیکى؟! جوان بیرون آمد سخت گریه مىکرد، سر به بیابان گذاشت و عرض مىکرد:
اى خداى محمد ص! اگر توبه مرا مىپذیرى پیامبرت را از آن با خبر کن و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان، اینجا بود که پیک وحى خدا بر پیامبر نازل شد و آیه” قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا …” را بر آن حضرت خواند”.
تلاوت این آیه از سوى جبرئیل در اینجا ممکن است به عنوان نخستین بار نباشد که جنبه شان نزول پیدا کند، بلکه تکرار آیهاى باشد که قبلا نازل شده براى تاکید و توجه بیشتر و اعلام قبول توبه آن مرد گنهکار.
فخر رازى شان نزول دیگرى براى آیات فوق آورده است، نقل مىکند بعضى گفتهاند: این آیات در باره اهل مکه نازل شده، آنها مىگفتند: محمد ص چنین فکر مىکند که هر کس پرستش بت کند یا دستش به خون انسانى آغشته شود هرگز بخشوده نخواهد شد، در عین حال به ما مىگوید اسلام بیاورید، ما چگونه اسلام بیاوریم در حالى که هم بت پرستیدهایم و هم خون بىگناهان ریختهایم؟! (آیات فوق نازل شد و درهاى توبه را به روى آنان گشود)
خداوند میفرمایند:”حق الناس را نمیبخشم”.
خودتان قضاوت کنید…..کسیکه مثلآمواد میفروشد . میلیونها جوان وخانواده را به خاک سیاه مینشاند واعتیاد را به حامعه تزریق میکند……….میشود نزدیکی مرگش توبه کند و گریه و زاری و…. وبعد بخشیده شود؟!پس تکلیف آنهمه بدخت که بوسیله ی موادفروشی این فرد،به خاک سیاه نشسته اند چه میشود؟!بیایید کمی روشنفکر باشیم….بنظر شما این باغدالت حداوند بینهایت عادل سازگار است…..مسلآ خداوند چنین گناهانی را نمیبخشد….فرد گناهکار باید رضایت افرادیکه به آنهاظلم کرده را بگیرد….که این هم کاری غیرممکن است….حال یک سوال پیش می آید….وآن این است که:اگر تمام پولهای بدست آمده از این راه را صرف ساخت مراکز ترک اعتیاد ومبارزه با فروش مواد مخدر کند باز هم گناهانش بخشیده خواهد شد؟!پس تکلیف آن جوانهایی که بامصرف مواد این بی وجدان معتاد شده اند وگاهی برای تآمین موادشان،مجبور شده اند خلاف کنند یا دزدی و…چه میشود؟!وقتی فردی معتاد میشود افسارش بدست موادی که مصرف میکند می افتد…..اما واقعآ باعقل جور در میآید؟!مثلآدختریکه به هر دلیلی به سمت مواد روی می آورد و بعدش برای تآمین موادش حتی خودفروشی هم میکند و میشود دخترخیابانی همه حا رو و….و از دید افراد اجتماع،میشود انگل اجتماع و….و میشود جهنمی….چون با تن فروشی اش،سبب خیلی گناهان میشود…از حمله اینکه کانون گرم خانواده ای را کم رنگ میکند و یا باعث شیوع یک یاتعدادی بیماری جنسی وخونی و….در اجتماع میشود و…..خوب افراد معتادی که بواسطه یمعتادیشان تخلفات بسیاری میکنند وجهنمی میشوند چه میشود؟!حالا انصاف است که کسیکه تمام عمرش مواد فروشی کرده ومیلیونها جوان و….را معتاد کرده ومسبب جهنمی شدنشان شده….بایک توبه و غلط کردم و ساخت چن مرکز ترک اعتیاد و…به بهشت برود؟!البته ساخت مراکز ترک اعتیادو کمک به مبارزه با فروش و تزریق مواد مخدر به اجتماع،درکمشدن مجازات فرد گناهکار بی تآثیر نیست….اماواقعآقضاوت در این مورد ودر مورد کسانی که مثلآ از بیت المال دزدیهای کلان وغیر کلان کنند و توبه کنند و جبران تخلف نکنند و….بخشیده شوند دور از واقعیت است….توبه ی واقعی هفت مرحله دارد….ادای حق الناس،جزو واجبات توبه است…..حال اینگونه افراد چطور میتوانند جبران گناهانشان را بکنند خدا عالم است….البته کسی هم که به سمت مواد میرود ویا بدنبال گناه و هرزگی و….خودش هم قدرت اختیار دارد واراده!وبی گناه هم نیست….انسان باید خودش از قدرت عقل و منطقش استفاده کند وخیلی وقتها بانه گفتن مقتدرانه به دوستان رذلی که به او سیگار یا مواد تعارف میکنند ومیگویند یکبار تجربه ضرری ندارد،خودش را نجات دهد….بایه دونه پک زدن به سیگار،یامواد برای تجربه یا شوخی شوخی!متآسفانه خیلی ها معتاد میشوند وبدبخت!به فرزندانمان قدرت نه گفتن را بیاموزیم….نه گفتن و دوری از چنین دوستان دشمن صفت را!
ضمن تشکر از توجه شما، در این موضوعات با شما موافق نیستم. کل مطلب در رد همین نگاه هاست.
اولا بگویید خدا کجا گفته حق الناس را نمی بخشم؟ آیه ؟ روایت؟ بفرمایید.
ثانیا بفرمایید حالا کسی هر غلطی که بگویید کرد اما واقعا پشیمان شد. آیا می توانید به او بگویید برو به گناهانت ادامه بده چون راه برگشت بسته است؟ هر کار بدی کرده، کرده. آیا راه بسته است؟