ح- حاجی کاظم
«کسی که دیگری را آزار میدهد، قبل از آن، خودش را اذیت کرده است.»
این جمله حکیمانهای بود که روزی شنیده بودم اما بیا زیباتر از آن را از زبان قرآن کریم پیدا کنیم. اینکه بفهمی آن کسی که حسد و کینه و غرور همراه دارد، همین الان نیز (علاوه بر قیامت) خود را در دردهایی بزرگ گرفتار کرده است. به جای آنکه تو هم از او غمگین شوی، دلت به حالش میسوزد.
وقتی پیامبر باشی و ببینی مردم از حق که پرلذت و زیباست روی میگردانند، اگر روحیه الهی داشته باشی، به جای نفرین و نفرت، غصه آنها را میخوری. غصه میخوری که چرا در لایههای پنهان دل خود، هنوز گرفتار کینه و غرور هستند. چرا به خاطر «یک مشت پول» هنوز پا روی حقیقت میگذارند.
من و تو هم اگر در بخشیدن و محبت و حق خواهی بی نهایت نیستیم، به همان اندازه کوتاهی خود گرفتار آتش درون هستیم. ما گاهی بدیهای خود را رها نمیکنیم و در آنها میسوزیم تا آنجا که قرآن کریم هم از این ماندن ما در آتش درون تعجب میکند: «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى اَلنّارِ : شگفتا! چهقدر بر آتش (درون) صبوری میکنند! (و چهقدر بر اعمالی که آنان را به آتش جهنم میرساند صبر و استقامت میکنند)» (سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۵) البته صبر اینجا، صبر بیجا و احمقانه است. آری؛ بدها در آتشی روان خود میسوزند هرچند گاه متوجه سوزندگی آن نباشند و فقط تنگیها و فشارهایی از آن را حس کنند.
اگر با نگاه قرآن به بدیهای دیگران بنگریم، هر کاری که میکنیم و هر تصمیمی که میگیریم و هر واکنش عاطفیای که نشان میدهیم، فقط برای این است که به کسی که بدی کرده کمک کنیم از آتش درون رها شود؛ با بخشش، محبت، نمایش دادن زیباییهای روح و حتی گاهوبیگاه اگر لازم باشد، کمی عتاب. اگر اینطور فکر کنیم، بخششهای ما، فقط بی خیال شدن نیست؛ بلکه ساختن یک انسان است. رشد دادن آدمیزاد است.
در این آیه شریفه تدبر کنیم (بررسی فنی معنای بیان شده)
به نظر میرسد بیانی که گذشت، در میان ترجمهها و تفاسیر تازگی دارد. (لااقل ۷ ترجمه و ۷ تفسیر مطرح بررسی شد) به همین خاطر مروری بر نظریات مفسرین خواهیم داشت. متخصصان گرانقدر و عزیز تفسیر، احتمالات زیادی درباره « فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى اَلنّارِ» (۱۷۵ سوره مبارکه بقره) مطرح کردهاند (التبیان، مجمع البیان، المیزان، نمونه) که همه آن احتمالات، نسبت به آتش قیامت (نه آتش درون) است. همه آن احتمالات را شاید به این دو مورد بتوان برگرداند:
۱ – (تعجب) شگفتا! چه قدر اینان بر آتش (دوزخ) صبورند! به این معنا که چه جرأتی دارند! (ما أجرأهم على النار)
۲ – (به صورت سؤال و استفهام) چه چیزی آنان را بر آتش (دوزخ) صبور کرد؟ یعنی چه چیزی به آنان جرأت داد فکر کنند که بر آتش میتوانند صبر کنند یا چه چیزی به آنان جرأت داد تصمیم بگیرند بر آتش دوزخ صبر کنند.
نکته دیگری که بسیاری مفسرین در آن همنظر هستند، این است که آیه لحن تعجب دارد و نمیتوان به خداوند تعجب را نسبت داد چون تعجب از ندانستن ریشه میگیرد؛ پس منظور این است که کار این افراد تعجب برانگیز است و نه اینکه خدا تعجب کرده باشد.
نقد اول
باید تا جای ممکن از قرآن کریم حقیقت بفهمیم و نه مجاز. اگر خداوند میخواست بفرماید «چه چیز به آنان جرأت داد»، شاید میفرمود: ما أجرأهم على النار (یا به هر حال از جرأت استفاده میکرد) اگر میخواست بگوید آنان بر آتش آخرت صبور نخواهند بود، با تعجب بیان نمیکرد چون تعجب بعد از وقوع است و نه قبل از وقوع. تفسیر دیگری ارائه میکنیم که این مشکل را نداشته باشد.
روایتی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه بیان شده که مفسرین آن را نقل کردند اما گویا دوباره در تفسیر خود به مجازگویی روی آورند. امام صادق (ع) میفرمایند: چه چیزی موجب صبوری آنان بر کاری شده که آن کار، ایشان را به سوی آتش میبرد؟ (مَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى فِعْلِ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ یُصَیِّرُهُمْ إِلَى النَّارِ) (الکافی؛ ج۲ ؛ ص۲۶۸)
در این روایت، صبر دقیقاً برای همین دنیا استعمال شده است (به قرینه یُصَیِّرُهُمْ) و نه در آخرت. البته عذاب، عذاب آخرت دانسته شده اما با توجه به اینکه صبر در دنیا ذکر شده، میتوان این برداشت را هم مطرح کرد که ادامه دادن بدی، صبر کردن بر چیزی است که هم در دنیا آتش است و هم در آخرت (با توجه به اینکه در آیات قبل هم کار آنان را معادل خوردن آتش بیان کرده است نه اینکه فقط در آخرت جزایشان آتش باشد)
نقد دوم
به نظر میرسد معنای استفهام و تعجب در صیغه «ما أفعل» در بسیاری موارد، در واقع یکی است در حالی که مفسرین این دو را جدا کردند. یعنی همین که می گوییم چه چیز موجب صبوری او شده، یعنی داریم تعجب میکنیم از صبوری او.
نقد سوم
اینکه مفسرین گفتهاند خداوند تعجب نمیکند و در نتیجه معنای آیه این است که کار آنها تعجب انگیز است، قابل اشکال است. خداوند اگر میخواست بگوید کار آنان موجب تعجب است، جملات دیگری (غیر از این آیه) هم میتوانست به کار برد. به نظر میرسد با توجه به لحن و خطابهای آیات قبل و بعد، این تعجب از زبان خداوند نیست بلکه از زبان قرآن یا فرشته یا حقیقتی است که قرآن کریم از زبان او در حال نقل کردن حقایق است. (در آیه بعد از آن فرموده: این به آن خاطر است که خداوند … چنین تعبیرهایی از زبان خدا نیست) بنابراین صورت مسئله منتفی است و نیاز به برطرف کردن اشکال ندارد که بخواهیم سراغ چنین توجیهاتی برویم.
نتیجه این تحلیلها
بنابراین به نظر میرسد دو معنا دقیقتر است:
۱ – چه چیزی باعث شده آنان بر انجام اعمالی استقامت نشان دهند که در واقع سرانجام آن اعمال جهنم است؟ (این بدیها را کنار بگذارند تا در آینده جهنمی نشوند)
۲ – چه چیزی باعث شده آنان بر اعمالی که در واقع خود این اعمال عین آتش است صبر کنند و طاقت بیاورند؟ (این بدیها را کنار بگذارند تا از این آتش رها شوند.)
این دو بیان را میتوان با هم در یک معنا به درستی جمع کرد:
چه چیزی باعث شده آنان بر اعمالی که در واقع خود این اعمال عین آتش است و نتیجه اخرویاش هم آتش است، صبر کنند و طاقت بیاورند؟ (این بدیها را کنار بگذارند تا از این آتش درونی در دنیا و نیز آتش آخرت (که تجسم همین عمل است) رها شوند.)
این آتش، همان آتشی است که با قوّت دقتهای عقلی نیز میتوان سوزندگی آن از بدیهای درون را جستجو کرد. در مورد آتش درونی در دنیا، آیه ۴۹ سوره مبارکه مائده را هم ببینید. اگر خدا بخواهد، در آینده درباره آن می نویسیم.
به قلم حجت حاجی کاظم – پایگاه میقات مهر – اردیبهشت ۱۳۹۵
ورود به قالب موبایلی در صورتی که با موبایل متصل شده اید