در این مطلب، معجزه هماهنگی قرآن کریم با فطرت انسانی را احساس کنید.
تصور کنید پدر یا مادری به خاطر اینکه میترسد نتواند نان و آب فرزندش را تأمین کند یا نان و آب خودش کم شود، فرزند خود را به قتل برساند. مصداق دیروزی کشتن فرزند از ترس فقر، زنده به گور کردن دختران بود و مصداق امروز آن، سقط جنین (به بهانه آمادگی نداشتن برای بچهداری و یا نقصهای کلی جنین) است.
وقتی خدای بزرگ میخواهد از این کار خیلی زشت و خلاف عاطفه پدری و مادری سخن بگوید، با این نکته به ماجرا پایان میدهد که این کار، خطای بزرگی است. برای من سؤال ایجاد شد که وقتی خداوند میگوید فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، چرا آن را گناه معرفی نکرده است و تنها به عنوان خطایی بزرگ از کشتن فرزند نام میبرد؟ میفرماید از ترس فقر فرزندان خود را نکشید (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ) حواستان باشد که ما به آنها روزی میدهیم و به شما هم؛ (نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ) و حواستان باشد که قتل فرزندان، خطای بزرگی است. (إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً) (الإسراء، ۳۱)
خطا در جایی است که محاسباتمان اشتباه بوده است. در خطا، خیلی اوقات غرض بدی در کار نیست و خداوند نیز کسی را به خاطر خطا بازخواست نمیکند. (از آیه ۵ سوره احزاب و ۹۲ نساء میتوان این را فهمید) آیا اشتباه دانستن قتل فرزند (عملی با این زشتی) کافی است؟
پاسخی که به نظر میرسد این است: پیش فرض قرآن آن است که همه میدانند چه قدر قرآن قتل بیگناه را زشت میداند. مخاطب قرآن می داند از نظر قرآن، «قتل یک نفر مثل کشتن همه افراد است» (مائده، آیه ۳۲) مخاطب قرآن می داند از نظر قرآن، کشتن یک بی گناه منتهی به جهنم است. (نساء، آیه ۹۳) پس اگر عاقلی، همه آیات را کنار هم ببیند، تردیدی در زشتی قتل از نظر قرآن ندارد. چه اینجا بگوید و چه نگوید، بارها گفته است که قتل زشت است و گفتنش فقط تکرار است.
ولی بازهم یک سؤال باقی میماند: جای دیگر بیان کرده قتل چهقدر زشت است اما تکرار چه اشکالی داشت؟ در اینجا هم گناه بودن قتل و جهنم داشتن را دوباره نگفت؟ مگر تذکر به سود انسان نیست؟ چرا خدای بزرگ نفرمود: «گناه است (اثم) و جهنم در پی دارد (فجزائه جهنم)»؟ مثلاً میفرمود: «إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً و اثماً مبیناً و جَزائُهُ جهنّم»
شاید پاسخ این است که فرزندکُش (مثل سقطکننده جنین)، خودش عاطفهای علیه عمل خود دارد و میداند کار او زیبا نیست اما مشکل او این نیست. او حس میکند اگر فرزندش زنده بماند، از فقر زجر میکشد و جیب او را هم خالی میکند. خدا روحیه و تصورات او را میداند. پس میگوید تو حتی در این حساب و کتاب مادی است هم اشتباه کردی. تو روزیرسان بودن خدا را ندیدی و فکر کردی دچار خسارت دنیایی خواهی شد و همین باعث شد دست به این کار غیرعاطفی و ضدشرعی بزنی.
به نظر میرسد این نهیب خداوند، از اینکه بگوید جهنم در پی دارد و … سختتر است. چون او میدانسته آخرت خود را دارد به خاطر «تأمین رفاه مادی» در خطر میاندازد. او تصمیم خود را برای گناه گرفته است اما آن چیزی که میتواند او را منصرف کند، این است:
«تو فکر کردی با این کار آخرت را از دست میدهی ولی خود را از دست فقر رها میکنی. اما حقیقت این است که اگر این کار را انجام دهی، نه تنها در آخرت دچار مشکل میشوی، نه تنها کاری ضد عاطفه کردهای، بلکه رزقی که به واسطه فرزندت قرار بوده به تو برسد را نیز از دست دادهای»
چه بیمی بالاتر از این؟ خسارت دنیا و آخرت؛ از دست دادن عصمت روحی و حتی رزق دنیایی. خدا چه خوب انسان را درک می کند و چه خوب هدف میگیرد.
یاد کنم از دیالوگ نویسنده سریال ولایت عشق که از زبان امام رضا (علیه السلام) به مأمون (بعد از مسمومیت) گفت: «مأمون! تو بازهم اشتباه کردی.» این «اشتباه کردی»، از «گناه کردی» اثرش در مأمون بیشتر است چون او میداند گناه میکند اما اگر بفهمد با این گناه دنیا را نیز به دست نمیآورد، برای او منتهای پشیمانی خواهد بود.
حال ببینید چه قدر نحوه هشدار دادن قرآن کریم حکیمانه است و ببینیم ما چه قدر این رمـزها را برای تربیت انسانهای جامعه خود فهمیدیم و استفاده کردیم؟ الان میفهمیم چرا در آیه فرمود: ما به آنها روزی میدهیم و به شما هم (نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُمْ)؛ قتل فرزندان، خطای بزرگی است (إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً) (الإسراء، ۳۱)
در معجزه بودن قرآن کریم همین بس که هرچه سؤالات دشوارتری از آن میپرسید، جوابهای عمیقتری ارائه میکند که میبینید به طور عمیقی با عقل و فطرت سازگار است. این است نشانه بودن و آیت بودن قرآن کریم. این است معجزه بودن آن. قرآن خیلی زیباست.