به قلم حجت الله حاجیکاظم؛ پاییز ۱۳۹۳؛ منتشر شده در شماره ۱۴۲ و ۱۴۳ نشریه پرسمان
سیزدهم جولای ۱۹۷۷ بر اثر اصابت صاعقه به خطوط انتقال برق نیویورک و توالی حوادثی که از حدود ساعت ۲۰ شب آغاز شد، در ساعت ۲۱ و ۲۷ دقیقه برق نیویورک به طور سراسری قطع شد. به دلیل آسیب وسیع در پست برق، ۹ میلیون آمریکایی ساعتها در خاموشی سپری نمودند. این خاموشی برای برخی مناطق، تا ساعت ۷ صبح و برای برخی مناطق تا عصر روز بعد به طول انجامید. در این چند ساعت، بسیاری از ساختارها و بخشهای شهر تخریب شد تا جایی که دولت مرکزی پس از این واقعه، مبلغ ۱۱ میلیون دلار را برای جبران بخشی از خسارتهای وارد شده به شهر اختصاص داد.
آثار اجتماعی
آنچه بیشتر از همه مایه تعجب و حیرت تحلیلگران بوده است، بیاخلاقیها و بزههای صورت گرفته در این مدت میباشد. در سطح وسیعی فروشگاههای شهر غارت شد و بزهکاران، بیش از ۱۰۰۰ ناحیه از شهر را به صورت عمدی به کام آتش کشیدند. غارت شدن شهر توسط ساکنان آن در سال ۱۹۶۵ نیز به دلیل قطع برق اتفاق افتاده بود اما ابعادی اینچنین نداشت. این غارت با وجود تلاش پلیس برای جلوگیری از آن، تا روشنایی صبح ادامه پیدا کرد. شدت غارت در مناطق فقیرتر بیشتر بود. در یکی از مناطق حدود ۷۵ فروشگاه در تنها ۵ بلوک غارت شدند. گروههای غارتگر، بر خودرو سوار میشدند و با بستن طناب به حفاظ فروشگاهها و کشیدن طنابها با خودرو، حفاظ را از فروشگاهها جدا کرده و به بردن اموال آنها میپرداختند. ۵۵۰ پلیس در ضرب و شتم با غارتگران مجروح شدند. در آن شب سیاه بنا بر یک از نقلها، ۴۵۰۰ نفر از غارتگران به وسیله پلیس دستگیر شدند. به علت پر شدن بازداشتگاهها، بسیاری از دستگیرشدگان در مکانهای نامناسب همچون زیر زمین و … نگهداری شدند.
نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۳ در مرور حوادث سال ۱۹۷۷ در مطلبی با عنوان خاموشیهای ۶۵ و ۷۷ در تاریخ شهر ماندگار شدند، می نویسد:
«تلویزیونها و لباسها در دستان غارتگران جابهجا میشد و خود غارتگران هم به وسیله یکدیگر غارت میشدند. نقل شده که کشیش گابریل سانتاکروز، اولین یکشنبه بعد این حادثه گفته بود: «ما اکنون بدون خدا زندگی می کنیم.»
پدیده عجیب دیگر در این شب سیاه، حوادث خرابکاری بود که بیشتر در قالب به آتش کشیده شدن مکان مربوطه اتفاق میافتاد. ۱۰۳۷ آتشسوزی در آن شب ثبت شد که برخی آنها جنبه انتقام جویی و برخی جنبه مشغول کردن دیگران برای غارت داشت. زنگهای خطر همزمان آتشسوزی دیده و شنیده میشد و شهر در آتش می سوخت.
تحلیل های ارائه شده
جامعهشناسان بارها در جستجوی علل این واقعه وحشتناک اجتماعی برآمدند و نظریات بسیاری مطرح شد. یک از مشهورترین اظهار نظرها در غرب این است که مردم نیویورک در آن سالها با فشارهای بسیار مالی و فقر مواجه بودهاند و این موجب انتقامگیری اجتماعی و استفاده از موقعیت در موقعیت قطع برق شده است. در ضمن یکی از علل فجیعتر بودن حوادث خاموشی ۱۹۷۷ نسبت به ۱۹۶۵ را چنین گفتهاند که در سال ۱۹۶۵ خاموشی قبل از تعطیلی مغازهها اتفاق افتاد و به همین علت صاحبان اصناف ایستادند و از اموال خود دفاع کردند ولی در خاموشی ۱۹۷۷، این خاموشی بعد از تعطیلی و ترک محل کسب اتفاق افتاد.
اخلاق، برای منفعت یا به عنوان جوششی درونی؟
هرچند باید به تأثیر عوامل بیرونی همچون فشارهای مالی و … بر عملکرد افراد اعتراف نمود اما آیا اینها میتواند توجیهی کافی برای فجایع آن شب سیاه باشد؟ آیا در تمدن انسانی نباید علاقهای برای مراقبت از خویشتن در برابر بدیهایی همچون سرقت، انتقامگیری، ایجاد وحشت و … که در هرکدام از آنها انسانهایی آسیب میبینند وجود داشته باشد؟ به نظر میرسد توجیهات و تحلیلهای بیان شده در غرب برای این موضوع نشان از یک خمیرمایه مشترک دارد و آن هم این است که انگیزه اخلاق، حفظ منفعت خویشتن است. نظام های سکولار به نحوی بنا شده است که هرکس با آسیب زدن به دیگران در عمل به منافع خودش آسیب وارد نماید و بدین ترتیب رعایت اخلاق برای وی سود داشته باشد. این نگاه در بسیاری موارد موجب جلوگیری از رفتارهای ضد قانون میشود اما اخلاق در نگاه دینی جدا از سود داشتن، ذات خود رفتار اخلاقی را در اولویت اهمیت قرار میدهد. به عبارت دیگر باید خوب باشیم چون خوبی خوب است و چون خداوند که مظهر خوبی است، خوب است. غرب تلاش نموده ساختارهای اجتماعی را بدون نیاز به اتکا بر خوب بودن ذاتی خوب بنا نماید. این به معنای بیدینی نیست بلکه به معنای جدا کردن طراحی اجتماعی از دین است.
تکنولوژی کنترل اجتماعی
امروزه قدرت فناوری بشر به کمک او در کنترل اجتماعی آمده است. استفاده از دوربینهای مدار بسته، راههای شناسایی بیولوژیک مجرم و روشهای نوین دیگر به یاری وی آمده تا با کمک آنها بتواند مجرم را شناسایی و با مجازات وی، بازدارندگی در برابر جرم ایجاد نماید. اما نکته اینجاست که تصور برخی دولتها آن است که با وجود قدرت کنترل تکنیکی اجتماعی، دیگر نیازی به دین و اخلاق متکی بر وجود خداوند نیست. وقتی همه چیز میتواند بر اساس گرهخوردن منفعت اشخاص به رعایت قوانین اجتماعی اداره شود، چه نیازی به حضور دین در عرصههای برنامهریزی اجتماعی خواهد بود؟!
گرچه این روش در ظاهر راهگشاست و به ویژه انسانهای خداناباور و منفعتطلب را نیز میتواند با ترساندن از به خطر افتادن منافعشان مهار نماید، اما نتیجه آن کم توجهی به اخلاق درونی و نادیده گرفتن اخلاق به عنوان یک ارزش ذاتی است. گرچه هم در جامعهای که ارزش اخلاق را میداند و هم در جامعهای که اخلاق را فقط به خاطر منافعش رعایت میکند، ممکن است به ظاهر نتیجهای یکسان از نظر نظم اجتماعی و رعایت ظاهری مشاهده شود اما این دو جامعه از نگاهی که تنها فعل دارای انگیزه و جوشش درونی را ارزشمند میداند و به ویژه نگاه ادیان الهی که به درون انسانها اهمیت می دهند بسیار متفاوتند. (تصور نشود در اینجا معیار اخلاقی کانت و دیگران مورد نظر قرار گرفته است. اصولاً بنا نداریم در اینجا بر مکتب خاصی تأکید نماییم بلکه می خواهیم بر اساس حسی که انسانها نسبت به ارزشمندی اخلاق متکی بر انگیزش درونی دارند پیش رویم.)
به عبارت دیگر، نمیتوان تضمین داد که نظم حاصل از نصب دوربین بالای سر انسانها نظمی پایدار، عمیق، انسانی و ارزشمند باشد. این نوع نظم شاید با ایجاد انگیزه برای حفظ منافع خویش زندگی مادی انسان را پیش برد و بعد از مدتی هم به عادت درونی تبدیل شود و انسان را همچون مورد آزمایش سگ پاولوف به ماشینی اخلاقی مبدل نماید اما انتخاب وی برخاسته از انتخاب روشن و باور اندیشمندانه نبوده، در جان وی ننشسته است. از این رو تکنولوژیهای کنترل اجتماعی، همیشه نمیتوانند اخلاق پایدار برای انسان پدید آورده و وی را به سوی اخلاق ریشهدار پیش برند. حرکت به سمت استفاده وسیع از این تکنولوژیها به تبع غرب در کشورهای مسلمان نیز باید مورد تجدید نظر و بررسی قرار گیرد و آسیبهای انسانی و اخلاقی آن شناسایی و بر همین اساس بهرهبرداری گردد.
از این بحث که تکنولوژیهای کنترلی الزاماً اخلاق ساز نیستند، در تحلیل واقعه ۱۹۷۷ استفاده می نماییم.
شب سیاه نیویورک و اخلاق پلیسی
استفاده از تکنولوژیهای کنترلی و پلیسی برای نهادینه کردن یک رفتار اجتماعی، میتواند با گرهزدن رعایت قانون به منافع انسانها، تأثیرگذار باشد و در هر نقطهای که ضعفی در آن مشاهده شد، جنبههای تکنیکی در آن نقطه خاص تقویت گردد. اما نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که اگر به هر علتی پرده تکنولوژی از تمدن چنین بشری کنار رود، روشن میشود که چهقدر این بشر تمایل درونی به رعایت اخلاق داشته است و چهمیزان به زور و تهدید، اخلاق را رعایت کرده است. در خاموشی ۱۹۷۷ نیویورک، برای چند ساعت تکنولوژیهای کنترلی تا حدودی (و نه کامل) حذف شدند و انسانهایی که تنها به خاطر وجود آن کنترلها اخلاق را رعایت میکردند، از فرصت استفاده نموده و نشان دادند که اخلاق ریشهای در درون آنها نداشته است. در کمال تأسف باید گفت این نوع فجایع به جای آنکه بشریت را به سوی اخلاق دینی و دارای جوشش درونی برگرداند، تنها وی را به سوی تکمیل خللهای تکنیکی کنترلهای خود و شدت بخشیدن به آن سوق داده است؛ در حالی که این روش گرچه به ظاهر نظم اجتماعی را افزایش میدهد، اما خود میتواند عاملی برای از بین رفتن ارزش و انگیزه عمل اخلاقی بر اساس انگیزه درونی گردد. وقتی جامعه خوب بودن شما را همیشه با کم و زیاد کردن منفعت اجتماعی بسنجد، خودت هم به سوی این تلقی پیش میروی که انگیزه اخلاق چیزی جز منفعت شخصی ظاهری نمیتواند باشد و ارزش ذاتی ندارد و لذا رعایت اخلاق در جایی که منفعت شخصی نداشته و حتی علیه منفعت شخصی من است، احمقانه خواهد بود.
جمع بندی
ادعای ما این است که این نظام کنترلی که متأسفانه در سراسر غرب سایه افکنده و کشورهای دیگر نیز در پی همین جریان حرکت کردهاند، دو اشکال قابل توجه دارد:
۱- اگر وجود آخرت و روح انسانی را آنگونه که ادیان ابراهیمی گفتهاند باور داشته باشیم، اخلاقی که فقط با تکنولوژیهای نظارتی به دست آید، نمیتواند درون انسان را اخلاقی نماید و بلکه گاه انگیزههای اخلاقی ناب انسان را نیز به منفعت زودگذر تفسیر مینماید.
۲- اگر تنها بخواهیم زندگی ظاهری و رفاه جامعه بشری را نیز در نظر گیریم، شاید تصور بر آن باشد که همین اخلاق مبتنی بر ترس از کنترل شدن کافی خواهد بود. هرچند همین سخن نیز قابل نقد است اما فراموش نکنیم که اگر هم چنین باشد، امکان ایجاد اختلال در این تکنولوژیها به واسطه عوامل طبیعی، توطئههای تکنیکی مجرمان، بحرانهای اجتماعی و … به طور کامل منتفی نیست (نمونه آن، خاموشی مورد بحث ماست) و در آن صورت تنها اخلاقی برای انسانها مفید خواهد بود که دارای جوشش درونی باشد.
منابع
Frum, David (2000). How We Got Here: The ’70s. New York, New York: Basic Books. pp. 14–۱۵. ISBN 0-465-04195-7.
“New York Blackout II, 1977 Year in Review”. Upi.com. Retrieved 2012-06-11.
Gottlieb, Martin; Glanz, James (August 15, 2003). “The Blackouts of ’65 and ’77 Became Defining Moments in the City’s History”. New York Times. Retrieved May 20, 2010.
تصاویر مطلب در نشریه پرسمان
برای مشاهده اندازه کامل، کلیک کنید. این مطلب با عنوان قهرمانان اخلاق آمریکا در شب سیاه نیویورک منتشر شده است.