پاسخ به سوالی درباره ی وطن:

متن سوال دوستمان:

باسلام. مطلبی به قلم شما با عنوان « من یک مسلمان ایرانی هستم نه یک ایرانی مسلمان » توسط آقای حجت حاجی کاظم (به ایمیل h.hajikazem@gmail.com) برای ایمیل بنده ارسال نموده بودند که پس از مطالعه سوالی برایم ایجاد شد. با استفاده از آدرس ایمیلی که در پایان همان مطلب گذاشته بودید سوال خویش را مطرح می کنم:

اگر فردا یا همین امروز، خبر برسد که از جنوب شرقی کشور، پاکستان، نیروهای طالبان یا از پایین کشور، دریای عمان، نیروهای آمریکایی به کشور حمله کرده اند شما با این دیدگاه به هیچ وجه نباید ککتان هم بگزد. چرا که وطن مفهومی اعتقادی دارد. لذا جنگ تحمیلی هم بسیار بیهوده بوده چرا که آن ها با اعتقادات ما که کاری نداشتند؛ با اسلام ما که مشکلی نداشتند؛ با خاک ما کار داشتند و ما که وطن به معنای حدود و مرز بین الملل برایمان مفهومی ندارد نباید جلوی آن ها می ایستادیم. پس چرا ایستادیم؟
مگر وطن معنای پوچی نیست در نگاه شما، پس به من بگویید چه موقع امام (ره) فرمان جهاد دادند؟
آیا همان موقعی نبود که دشمن از همان مرزهای بین المللی عبور کرده بود و داشت کم کم تمام این سرزمین را که همان وطن خوانده می شود را غصب می کرد؟
راستی، اگر محدوده ی مکانی و خاک اهمیتی ندارد، پس چرا نماز در مکان غصبی باطل است؟
بی هیچ حقد و غضبی این سوالات را پرسیدم، امید است شما هم بی هیچ حقد و غضبی به این سوالات پاسخ دهید.

حق نگهدارتان

—————————————————————————————————

متن پاسخ به دوستمان

سلام دوست عزیز و حق جو،

از دریافت نظر و نقد شما بسیار خوشحال شدم. مقدمه ی اول اینکه می دانم با توجه به فضای حاکم بر جامعه با سخن ما متفاوت است و به همین سبب تبیین عمیق آن نیاز به تحلیل های طولانی و عمیق دارد. مقدمه ی دوم اینکه ۳ مطلب در خصوص اسلامیت و ایرانیّت ارسال نمودم که فقط مطلب اول به قلم بنده بود. مطلبی که نام بردید، به قلم یکی از دوستان بود.

اما در پاسخ باید بگویم به نظر ما وطن جغرافیایی و مفهوم ملت، توسط کسانی در دنیا نهادینه شد که با حاکمیت حق و با مفهوم امت مشکل داشتند. آنها می خواستند مردم مسلمان با هم حس اتحاد و یکپارچگی نکنند زیرا در آن صورت، این همه جنایت علیه کشورهای مسلمان قابل تحقق نبود. ما مرزهای مسلمانی خود را فراتر از مرزهای جغرافیایی می بینیم و این یعنی: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.

البته ما به خاطر شرایط فعلی جهانی مجبوریم مرزکشی بین المللی را بپذیریم و این، یک مسئله ی ثانویه و یک پیمان است و بنا به دستور اسلام، ما به پیمان های خویش باید پای بند باشیم. هرچند تفکر ما فرا منطقه ای بوده و محدود به یک خاک نمی شود.

دوست مکتبی من!

حال می رسیم به سوال شما. اول اینکه اتفاقاً جنگ ما با صدام جنگ بر سر اعتقادمان بود. مشکل صدام نیز اسلام ما بود. اسلام ما با اسلام دیکتاتوری و آمریکایی او متفاوت بود. مگر زمان شاه خائن صدام با ایران در صلح نبود؟ چه شد که به محض وقوع انقلاب اسلامی او را تحریک کردند که به ایران حمله کند؟ می بینید که قضیه به اسلام بر می گردد. شما می دانید که شیعیان عراق نیز از دست صدام خائن آرامش نداشتند. چه بسیار شیعیانی که او آنان را به شهادت رسانده بود. ضمن آنکه امام خمینی، مرجع شیعیان به عنوان رهبر دینی حکم به جهاد دادند و جهاد را به لحاظ دینی واجب دانستند. اینها همه به خاطر آن بود که اگر صدام بر ایران مسلط می شد، دینداری و خداجویی در کشور ما ضربه می خورد و ظالمان بر ما مسلط می شدند.

اگر صدام در زمان شاه هم به ما حمله می کرد بازهم جهاد و جنگ واجب می شد. چراکه می دانستیم اگر صدام با آن سابقه ی فسق و فجورش از شاه نیز بدتر است و ضمنا ورود او به مرزهای ما نوعی تجاوز به حریم ما و وفا نکردن به پیمان های بین دولت ها بود.

حال بگذار من از شما یک سوال بپرسم.

فرض کن وطن شما سال ها پیش آلمان نازی بود. می دانستی که آلمان بسیاری کشورها را به آتش کشیده و می دانستی که برای تمام شدن این جنگ جهانی، باید متفقین بر هیتلر پیروز شوند. آیا بازهم با متفقین می جنگیدی؟ آیا حاضر بودی در ارتش خونخوار هیتلر به عنوان یک سرباز فدایی به خاطر وطن و آب و خاکت خدمت کنی؟

فرض کن وطن شما انگلستان بود و شما اسلام را شناخته و مسلمان شده بودی. فرض کن همان هنگام امام عصر عجل الله فرجه برای برقراری عدالت موعود در جهان ظهور می کردند. به نظر شما بهترین کار چه بود؟ آیا برای خاک انگلستان و برای وطنت به روی موعود جهان که در پی نابودی ظلم در عالم است آتش می گشودی؟

می خواهم بگویم که برای انسان آزاده، وطن مهم نیست؛ حق مهم است. البته وقتی مردم وطنت مسلمان باشند و بر حقیقت حرکت کنند، آب و خاکی که جایگاه مسلمانان است، موضوعیت پیدا می کند؛ نه به خاطر وطن بودن، به خاطر مردمش.

حکیمان گفته اند که ارزش هر مکانی به ارزش ساکنان آن مکان است.

ذکر این نکته هم مهم است که در تعالیم الهی داریم که حق نداریم بگذاریم دشمنانمان به افکار، اقتصاد و حتی سرزمین ما مسلط شوند؛ چراکه این تسلط، در پی خود وابستگی فکری و فرهنگی را در پی خواهد داشت.
  موفق و سربلند باشید و در پناه حق رستگار شوید

ح- حاجی کاظم

 

 


پاسخ به سوالی درباره ی وطن:

2 دیدگاه برای “پاسخ به سوالی درباره ی وطن:

  1. سلام
    یه روایتی را آقای جوادی نقل می کردند که
    حب الوطن من الایمان
    این روایتو چی میگه، منظورش از وطن چیه، اصلا روایت صحیحی است، در روایات در مورد وطن به جز نماز کامل خواندن چیز دیگری هم هست؟

    1. سلام علیکم
      باید بر روی روایت تامل و تحقیق انجام شود اما چیزی که الان به نظر حقیر می رسد که آیات صریح و تعالیم نبی اکرم ص نشان می دهد که مرزهای حق در سراسر هستی گسترده است و قابل محدود کردن و تعصب قومی قبیله ای و نژاد پرستی نیست.
      برابری و برادری و …

      اما در مورد روایت:
      وطن به معنای کشور نیست. سرزمینی است که انسان در آن زندگی می کند و قرار نیست که حتما کشورش باشد.
      هر نعمتی که خداوند به انسان عطا می کند، جای شکر ویژه و حب در راستای حب خداوند دارد. وطن و محل زندگی انسان نیز به عنوان یکی از نعمت های الهی همین گونه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اسکرول