ماهی گیری جنبشهای ضد دین از آب گل آلود داعش
آیا وجود داعش، دلیلی بر مضر و ناحق بودن دین است؟ آیا دلیلی بر مضر و ناحق بودن اسلام است؟
حجتالله حاجیکاظم؛منتشر شده در شماره اسفند۹۴ (۱۵۴-۱۵۵) نشریه پرسمان
مقدمه
پیدایش داعش موجب شد در میان ملحدان جهان، نوع جدیدی از استدلال علیه دین شکل گیرد. آنان با استفاده از جنایت های منتشر شده در جهان به نام داعش، با استدلال های آشکار و زیرپوستی، تلاش کردند دین را مسئول جنایات در بشر معرفی کنند. متن هایی بر ضد دین با همین خوراک تبلیغاتی نوشته شد. در این مطلب، استدلال آنان را به طور روشن بیان کرده و نقد می کنیم. یکی از متن های ضد دین یادشده، در پایان مطلب ذکر شده است. لطفا نگویید من چنین فکر نمی کنم. بخوانید برای نزدیک تر شدن به فهم حقیقت. بخوانید برای آنکه از شما به همین شیوه استدلال خواهند کرد. این مطلب با کمک فکری دوستانی اندیشمند تهیه شده که در پایان متن، نام شریفشان را برده ایم.
داعش، خرسند از رسانهای کردن جنایات
گروه جنایتکار داعش از زمینههای منحرفانه برخی گروههای مسلمان استفاده کرده، بر موج احساسات برخی گروههای مسلمان سوار شده است. این گروه با مجموعهای از باورهای فاسد ایدئولوژیک، انحرافی بزرگ در میان عدهای از مسلمانان ایجاد نموده است. آنچه در عملکرد داعش بسیار عجیب میباشد، این است که آنان بر رسانهای کردن جنایات خود با تصویربرداری و تدوین حرفهای آنها اصرار داشته و با افتخار مسئولیت کشتن غیرنظامیان را میپذیرند. شواهد نشان میدهد داعش حتی تلاش میکند ابعاد هر جنایت خود را وسیعتر از آنچه هست به نمایش بگذارد.
فضای ضد اسلامی با خوراک تبلیغاتی داعش
از ابتدای پیدایش گروه داعش، فرصت رسانهای بزرگی برای جنبشهای ضد اسلامی و نیز ضد توحیدی فراهم شده است تا ترس از اسلام و مخالفت با ادیان را ترویج کنند. رسانههای ضد اسلامی، کوشش کردند داعش را معادل اسلام اصیل نشان دهند. کار به جایی رسیده است که وقتی به آنها بگویی: «اسلام میگوید …» بهطعنه خواهند گفت: «اسلام داعش یا اسلام غیر داعش؟». نمونهای کوچک از این ماهیگیری رسانهای را میتوان در اصرار بیبیسی بر استفاده از عبارت «دولت اسلامی» به جای «داعش» ملاحظه نمود که حتی انتقاد نخستوزیر و برخی نمایندگان انگلستان را در پی داشت. متنها، کاریکاتورها و … علیه مسلمانان با خوراک داعش توسط گروههای ضداسلامی طراحی و منتشر شده است.
در پاسخ به نقد اسلام به خاطر وجود داعش، میتوان به دو نکته اشاره کرد:
نکته اول اینکه بیشتر مسلمانان، تفکرات تکفیری را قبول نداشته و میتوان مطرود بودن این اندیشهها از دیدگاه متون دینی شیعه و حتی سنی را بهروشنی درک کرد. از میان فرقههای چهارگانه اهل سنت و کلیه گروههای شیعی، تنها برخی از وهابیون به تفکر تکفیر نزدیک هستند.
نکته دوم اینکه حتی اگر بیشتر مسلمانان نیز تفکر داعش را قبول داشتند (که البته چنین نیست)، از نظر مبانی شیعه، چنین تفکری آن «اسلام» نیست که ما به حق بودنش باور داریم. ما مدافع چیزی که آن را حق نمیدانیم، نیستیم و کسی نمیتواند ما را نسبت به باورهایی که حق نمیدانیم پاسخگو بداند. اگر فردا کشوری به نام جمهوریت، هر نوع اقدام بهداشتی در جامعه را نفی کند، دلیلی بر نفی جمهوریت خواهد بود؟ ما مدافع اسلام معاویه و یزید نیستیم. ما مدافع اسلام خوارج نیستیم. ما مدافع اسلام حجاج بن یوسف و مأمون عباسی نیستیم. بیانصافی کسانی که همه مسلمانان را با نگاه داعش میبینند با این نکات روشن خواهد بود. ما برای ناحق بودن تفکرات و رفتار داعش از دیدگاه آن «اسلام» که حق میشناسیمش، دلایل و اسناد تاریخی داریم. همین تفکر تکفیر بوده است که مقابل امامان شیعه ایستاد و تکتک آنان را به شهادت رساند. در مورد ریشههای پیدایش داعش (تکفیر) و تفاوت اساسی تفکرات آنها با شیعیان و حتی اهل سنت، بارها سخن گفته شده و نیازی به تکرار در این مجال نیست. (برای آشنایی بیشتر، به شماره قبلی پرسمان مراجعه نمایید) میخواهیم به شبهه دشوارتری بپردازیم.
دلایل ملحدان بر علیه ادیان به بهانه داعش
ازآنرو که عموم ادیان ابراهیمی اقدامات داعش را برخلاف دینی که از نظرشان حق است میدانند، ملحدان این بار سؤال بسیار ظریفی را مطرح میکنند که بهراحتی پاسخ داده نمیشود و باید بیشتر آن را بررسی نماییم. ادعای ملحدان این است:
«همین که گروه داعش در بستری دینی رشد کرده، نشان دهنده ظرفیت خطرناک ادیان در پذیرش حرفهای ضد عقلی و پرورش خشونت است.»
در واقع ملحدان میگویند ادیان گاهی اوقات از پیروان خود میخواهند بدون تعقل تبعیت کنند و این موجب میشود در قالب دین بتوان خشونتهای غیرمنطقی و غیرعقلانی را پرورش داد. گرچه مقصود ملحدان از دین در غالب موارد مسیحیت و اسلام (ادیان ابراهیمی) است، اما با این بیان، هر نوع دینی را برای بشریت خطرناک معرفی میکنند. بههرحال آنان میگویند اگر بشریت دینی نداشت، داعشی نیز به وجود نمیآمد و بسیاری از جنگها در تاریخ بشریت اتفاق نمیافتاد.
در پاسخ، باید به نکات ذیل اشاره نماییم:
۱ – از نگاه ما ورود به دین تنها با عقل و اندیشیدن منصفانه ممکن است و پذیرفتن یک باور فقط بر اساس تقلید از نسل گذشته، دلیلی کافی نیست و نیازمند تعقل و تحقیق خواهد بود. قرآن کریم میفرماید: «وقتی از آنان میپرسی از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، میگویند بلکه از آنچه از اجدادمان یافتیم پیروی میکنیم؛ شاید اجداد آنان تعقل نکرده بودند و در مسیر هدایت نبودند.» (مبارکه بقره، آیه ۱۷۰) از نظر اسلامی که در مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) آموختهایم، دین عین عقل است و عقل عین دین. شخصی از امام صادق (علیهالسلام) درباره همسایهاش گفت که بسیار اهل نماز و صدقه و حج است. حضرت سؤال میکنند که عقلش چگونه است؟ میگوید عقل ندارد (لیس له عقل) حضرت میفرمایند پس با این عبادات بالا نمیرود (لا یرتفع بذلک منه) (الکافی؛ ج۱، ص: ۲۴) قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللّهِ اَلصُّمُّ اَلْبُکْمُ اَلَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ: بدترین جُنبندگان نزد خدا، آنان هستند که نابینا و ناشنا هستند و تعقل نمیکنند» (الانفال؛آیه ۲۲) یا رسول حق میفرماید: «لا دین لمن لاعقل له: کسی که عقل ندارد دین ندارد.» (تحف العقول/ص۵۴) امام صادق (علیهالسلام)، راهنمای انسان مؤمن را عقل معرفی میکنند: «الْعَقْلُ دَلِیلُ الْمُؤْمِنِ.» (الکافی؛ ج۱، ص: ۲۵) بنابراین نقش عقل در زندگی دیندار مسلمان قابل توجه است. به نظر میرسد دین حق آموزه ضد عقل ندارد (اگر کسی مدعی است، ارائه نماید) به نظر میرسد یا دفاعی عقلانی از آموزههای دین حق وجود دارد و یا آن آموزه از دین نیست. اگر بگویند این ویژگیها شاید ویژگی دین شما باشد نه دین دیگران، خواهیم گفت: ما مدافع دین خود هستیم و نه دین دیگران. ما مدافع دینی که آن را ناحق میدانیم، نیستیم.
۲ – حتی اگر بپذیریم وجود دین در میان بشر، خطر ظهور فرقههای انحرافی را بیشتر نماید، این موضوع دلیل بر نادیده گرفتن استدلالهای دینی بر وجود خداوند، نبوت، آخرت و … نیست. دینداران، دلایلی بر باورهای دینی دارند و به خاطر چنین خطراتی نمیتوانند چشم بر دلایل خود ببندند. با مثالی این موضوع را ملموستر میکنیم: کسب علم موجب ایجاد زمینه غرور میگردد؛ اما آیا کسی به این دلیل علم را کنار میگذارد؟ سخن نابجایی است. (سلاحهای کشتار جمعی)
۳ – چه بسا سطح فعلی اخلاق بشریت (گرچه بازهم آن میزان که باید باشد نیست)، در طول تاریخ با تلاشهای ادیان ابراهیمی ایجاد شده است. بسیاری انسانها به خاطر انگیزههای دینی اخلاق را رعایت کردهاند و آنان که به نام وجدان رعایت اخلاق میکنند، در بسیاری موارد از زمینههای دینی نسلهای قبل خود بهطور ناخودآگاه بهرهمند شدهاند. قابل انکار نیست که در اعصار شکوفایی دین، بخش قابل توجهی از رعایت اخلاق، با انگیزه دینی بوده است. بنابراین از این جهت میتوان اخلاق بشر را مدیون ادیان دانست.
۴ – به نظر ما بسترهای اجتماعی غیر دینی نه تنها زمینه کمتری برای ایجاد خشونت ندارند، بلکه بزرگترین کشتارهای تاریخ، در این بستر بوده است. در بخش پیش رو به این مسئله میپردازیم.
آیا دین بهانه بزرگترین جنگهای تاریخ است؟
ملحدان برای اثبات خشونت افزایی دین، ادعا کردهاند که «دین منشأ بزرگترین خونریزیهای بشریت است.» آنان معمولاً به جنگهای صلیبی استناد میکنند که متأسفانه در این جنگها حدود یک الی دو میلیون کشته بر جای مانده است؛ البته جنایات داعش را نیز به عنوان نمونه اثرگذار امروزی بر میشمرند. به نظر ما در جنگهای صلیبی شاهزادگان قدرتطلب، خود را پشت برخی پیشوایان مسیحی آن زمان مخفی کردند و انگیزه پنهان آن، فتنههای قدرتطلبانه بود. تفکرات تکفیری به ظاهر مسلمان نیز از ابتدای پیدایش، بارها زمینهساز غارتهای گروههای شبه نظامی بوده است. در واقع علت دینی بودن برخی جنگها، «دینی بودن مردمی است که قرار است سیاهیلشگر جنگ و ابزار قدرتطلبان قرار گیرند.» دین آغازگر خشونتهای بزرگ نیست؛ چراکه ادیان ابراهیمی (با وجود تحریفها) مولد اخلاق و مهربانی در میان مردم بودهاند.اما بههرحال برای نشان دادن پوچ بودن بهانه ملحدان، نشان میدهیم همین بهانه دین نیز جنگهای بزرگ تاریخ را ایجاد نکرده است؛ بلکه انگیزه بزرگترین جنگها، چیزی غیر از دین بوده است. میخواهیم تعداد کشتهشدگان جنگهای بشر که به بهانههای دینی اتفاق افتاده را با جنگهایی که به دلایلی غیر از دین و گاه با دلایلی مادیگرا و شبه تکاملی (بقاء نژادی خاص) اتفاق افتاده، مقایسه کنیم:
پنج جنگ عظیم تاریخ (به ترتیب تعداد کشتهشدگان از ۹ تا ۷۰ میلیون نفر)
۱ – جنگ جهانی اول: «سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند؛ برای نخستین بار، بهطور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شد و نیز برای نخستین بار در این سده، کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. علل وقوع این جنگ عبارتاند از: «رقابت اتریش و روسیه در بالکان، اختلاف بین فرانسه و آلمان از سال ۱۸۷۰ درباره آلزاس ولرن و رقابت اقتصادی و دریایی بین آلمان و انگلیس». تعداد کشتهشدگان این جنگ رقمی بیش از ۹ میلیون انسان است. (۱)
۲ – به قدرت رسیدن خاندان کینگ: سرنگونی خاندان مینگ توسط خاندان کینگ در چین باستان دهها سال به طول انجامید. برای اجتناب از رویارویی مستقیم با لشکر دولت مرکزی، مانچوها با قتلعام برخی روستاها (بدون باقی گذاشتن هیچ انسانی) ایجاد رعب و وحشت میکردند. سرانجام در سال ۱۶۴۴ پکن – دولت مرکزی مینگ- سقوط کرد و تا بیست سال پس از آن وفاداران به خاندان مینگ کشته شدند. تعداد کشتهشدگان این دوره چند ده ساله، حدود ۲۵ میلیون نفر تخمین زده شده است. (۲)
۳ – شورشیان شی: در دوران خاندان تنگ در چین، ژنرال سپاههای شمالی به نام «ان لوشان» به طمع افتاده و علیه دولت مرکزی شورشهای گستردهای را برپا داشت. این شورش سرانجام با خودکشی شی چاو ای به پایان رسید. تعداد کشتهشدگان ۸ سال شورش (۷۵۵-۷۶۳ میلادی) حدود ۳۶ میلیون نفر اعلام شده است. البته بسیاری از مورخین این عدد را بیش از آن مقدار میدانند. (تا ۱۰۰ میلیون نفر) (۳)
۴ – فتوحات مغول: از یسوگای پدر چنگیز رئیس طایفه قیات تا چنگیزخان مغول، تسخیر شرق تا غرب دنیا و ایجاد یک امپراتوری که بیش از دو برابر روم باستان وسعت داشت، حدود ۳۰ الی ۴۰ میلیون کشته بر جای ماند. (۴)
۵ – جنگ جهانی دوم: هیتلر سال ۱۹۲۵ اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن» بود. آلمان در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ حمله را از تجاوز به لهستان آغاز کرد. جنگ جهانی دوم بزرگترین و پرتلفاتترین جنگ در تاریخ جهان است که ۴۰ الی ۸۵ میلیون کشته بر جای گذاشت. (۵)
نقد و نتیجه
به نظر ما علت آغاز جنگهای صلیبی دین نبوده است بلکه طمعی بوده که دین را ابزار خود نموده چرا که گوهر ادیان، صلح و امنیت است. اما به هر حال در پاسخ به کسی که بیشتر خونریزیها را دینی میداند باید گفت: تعداد کشتهشدگان جنگهای صلیبی قابل مقایسه با بزرگترین جنگهای بشری نیست. بزرگترین جنگها و خونریزیها، به بهانههایی «غیردینی» و گاه با باورهای نژادپرستانه (که گاه نوعی باور تکامل گرایانه، اصلح دانستن خود و تلاش برای بقاء است) روی داده است. اصلاحات نژادی در آفریقا، نازیسم و قدرت طلبیهای منجر به خونریزی، بهانه دینی نداشتهاند.
تقدیر و تشکر
لازم است از عزیزانی که این مطلب مدیون همکاری فکری آنان است، سپاسگزاری ویژه نمایم:
• حجت الاسلام والمسلمین دکتر رسول مزروعی
• آقای علی آهنی
• جناب آقای دکتر ابراهیم آزادگان
• آقای پیمان خاکساری
• آقای علی عاشوری
• آقای کیوان محبوب نژاد
• آقای علیرضا بازارگان
لینک های زیر بسیار به ما کمک کردند:
http://301040.blogsky.com/1389/05/17/post-555
http://mighatemehr.ir/halghe/view/post:32256
http://mighatemehr.ir/halghe/view/post:32255
منابع اصلی ذکر شده در متن
(۱) http://www.history.com/topics/world-war-i/world-war-i-history
(۲), (۳), (۴) https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_wars_and_anthropogenic_disasters_by_death_toll
(۵) http://www.history.com/topics/world-war-ii
نمونه ای متن های ضد اسلامی در این مورد
هند و چین نزدیک به ۲/۵ میلیارد نفر جمعیت دارند،
۱۵۰ خدا و ۸۰۰ عقیده متفاوت دارند و در صلح زندگی میکنند..!
مسلمانها یک خدا و یک پیامبر، یک دین و یک کتاب دارند، ولی خیابانهایشان سرخ شده به خون یکدیگر.!!
قاتلش میگوید: الله اکبر.!
مقتول هم میگوید: الله اکبر
و کشته های دو طرف شهید نامیده میشوند.
و این درد است که متوجه نشدیم دین چیست!!!!!!!
پاسخ
این متن، گرچه در آخر ژست دینی می گیرد و طوری حرف می زند که دین را قبول دارد و فقط نسبت به نحوه قرائت از آن اشکال وارد می کند اما اشکالاتی که وارد کرده است، اشکال کسانی است که علیه ادیان توحیدی به ویژه اسلام و مسیحیت نقد وارد می کنند. پاسخ علمی ما به این متن ها، همین مطلب است که از نظرتان گذشت. البته خوب است به این متن احساسی ضد دین، پاسخ ادبی نیز ارائه شود که در این مجال نمی گنجد.
برای مشاهده کیفیت کامل تصاویر نشریه، روی آن کلیک کنید:
سلام خسته نباشیدمن یه سوال برام ایجادشد چجور یه داعشی به خودش بمب میبنده میره تموم انسان بی گناه میکشه تروریست ولی همین کار یه فلسطینی تواسراییل بکن مردم بی گناه اونجا را میکشت عملیات استشهادی جهادی نمونه اش چند روز پیش با افتخار تو تلویزیون اعلام میکرد یا مثلا کشتن داعش حال میکنیم میگه جیگرتحال بیاد مگه واقعا ازنظر دینی این کار درست مگه پیامبر تو جنگ مثل احد دعا نمیکرد خدایا قوم من اگاه نیستن خودت هدایتش کن مگه اصحاب شون بهشون نگفتن نفرین کنید مثل حضرت نوح ع ولی پیامبر دعا کرد مگه تو جنگ صفین حضرت علی ع یکی از یاران امام شروع کردن به لعن دشمن امام نگفت بهشون دوست ندارم از دشنام گویان باشید بلکه از خدا درخواست صلح صفا میان برقرارمیشود ما خشونت منع میکنم چرا خودمون دونفر یهودی میمیرند یا حتی یه جون به. خاطر یه کار اشتباه داره اعدام میشه کف میزنند مردم این کار از لحاظ دین ما درست؟
سلام برادر
اولا به نظر قاصر حقیر می رسد که اگر فلسطینی ها به مراکز نظامی رژیم صهیونیستی حمله کنند، کاری که می کنند ترور نیست چون مرگ ناگهانی محسوب نمی شود و نظامیان متجاوز، همیشه احتمال حمله می دهند. اما اگر به مردم بی گناهی که هیچ خصومتی ندارند حمله کنند، مصداق نهی نبی خدا از ترور است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) از «فتک» نهى کرده است و اسلام مانع ترور است.
در یک روایت زیبا امام صادق علیه السلام در مرد سیره حضرت نبی اکرم این چنین می فرمایند:
(نهی رسول الله ان یلقی السم فی بلا المشرکین:رسول خدا از ریختن سم در سر زمین مشرکین نهی کرده بودند)(تذکره الخواص ص۹۱)
ما از کشتن داعش حال نمی کنیم مگر اینکه برای دفاع از مظلوم و حق راهی جز کشتن او نداریم. ما برای هدایت او دعا می کنیم و همچون امیر المومنین علیه السلام که بر کشتگان خوارج حسرت خوردند که ای کاش خوارج کار را به اینجا نمی کشاندند، ما نیز چنین هستیم. البته برخی از عناصر داعش، قاتلان بی رحمی هستند که لباس دین پوشیده اند و البته برخی هم فریب خوردگان فتنه ای بزرگ.
از نظر دین ما نگاه کردن به اعدام مکروه است. اعدام کردن در زمانی که لازم باشد، کف زدن دارد اما اعدام شدن یک گناهکار، تاسف دارد. آنان که کف زده اند، از گمراه شدن و عاقبت آن آدم خوشحال نیستند و نباید باشند بلکه از این خوشحالند که جامعه امن تر شده است و چاره ای نبوده برای این امن شدن، حکم دردناک اعدام در مورد یک نفر که از حد گذرانده اجرا شود.