همه چیز، دولت نیست. پناه بی پناهان جامعه خود باشیم.

به قلم: حجت حاجی کاظم

با مردی همسفر شده بودم.

از زندگی خود گفت.

داستان عجیبی داشت.

در ۱۰ سالگی پدر و مادرش را از دست داد.

در روستا زندگی می کرد.

پیش مردی به چوپانی مشغول شد.

مرد، با او بدرفتاری می کرد.

یک بار او را به شدت کتک زد، سرش را شکست و رهایش کرد.

گریه کنان چند ساعت به سمت جاده رفته بود و چند ساعت کنار جاده ایستاده بود تا کسی او را به شهر رساند.

***********

۱۲ ساله بود که به تهران آمد.

نان خشک جمع می کرد.

به قول خودش حتی چرخ هم نداشت. این کار را با گونی انجام می داد.

در پارک می خوابید …

تا اینکه مردی به قول خودش نورانی او را دید.

به سر کار خودش برد، به او پناه و امکانات داد و از او که بی سواد بود، متخصص آرماتوربندی ساخت.

***********

مهندس، آن زمان اجاره نشین بود. الان میلیاردها سرمایه دارد و این مرد نیز، هم پسر او شده و هم مسئول برخی پروژه هایش.

ماهی ۴ میلیون درآمدش است.

چنان از لطف و محبت خدا می گفت که انگار با خداوند دیدار کرده است.

چه خوب است تک تک ما به دنبال فرصتی برای پناه دادن به یک بی پناه باشیم.

همه چیز، دولت نیست. تک تک ما باید پناه بی پناهان جامعه خود باشیم.

کودکان بی سرپرست، کودکان خیابانی و … . چه زمانی به چنین فرهنگی خواهیم رسید؟

همه چیز، دولت نیست. پناه بی پناهان جامعه خود باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اسکرول