تحریف های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»، علیه دین داری و اخلاق حافظ

تحقیق از: حجت الله حاجی کاظم
چکیده: اثبات می کنیم داستان منتشر شده با عنوان «خاکسپاری حافظ»، نسبت به داستانی که در منبع اصلی از ادوارد براون آمده به شدت تحریف شده است؛ جهت گیری این تحریف علیه دین و اخلاق را بررسی می کنیم و در نهایت نشان می دهیم حتی داستانی که در منبع اصلی توسط  ادوارد براون آورده شده، به عنوان نقلی تاریخی ذکر نشده و ادوارد براون می خواسته فقط نشان دهد برخی مردم چه قدر به فال حافظ باور دارند. نشان خواهیم داد این داستان حتی با شواهد تاریخی محکم که خود ادوارد براون در کتابش ذکر کرده است، سازگار نیست و واقعیت خارجی ندارد. (هرچند داستان منتشر شده هم با داستان براون متفاوت است) خلاصه اینکه از ضعف روحیه تحقیق در میان ما، جنبش های ضد دین خوب ماهی می گیرند. خوب.

وقتی با نقل‌های بسیار زیرکانه علیه دین و فرهنگ ایرانی مواجه می‌شویم؛ وقتی با بررسی محققانه آن‌ها متوجه دروغ‌های ظریف و اثرگذارش می‌شویم، اطمینان پیدا می‌کنیم که عده‌ای برای این تحریف‌ها و داستان‌ها وقت می‌گذارند تا باور خود را القاء کنند.

از نظر وجدان عموم انسان‌ها تحریف، ناجوانمردانه است و حتی کسی که می‌خواهد سخن درستی را برساند، حق ندارد با دروغ و تحریف به سوی هدف خویش حرکت نماید.

hafiz

«داستان خاکسپاری حافظ»  که متأسفانه صدها بار (این تعداد را می‌توان با جستجوی معمولی در گوگل حدس زد) در فضای مجازی تکرار شده است، دروغی تاریخی است که هدف آن را بررسی کرده و اصل داستان را از منبعی که برای آن گفته‌اند (تاریخ ادبیات ایران نوشته ادوارد براون) می‌بینیم و منابع براون را نیز بررسی می‌نماییم.

متن داستان تحریف‌شده «خاکسپاری حافظ»

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار (اراذل و اوباش) ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت        که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد ، تو برو خود را باش        هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست         همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ. (منبع: تاریخ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻭﻥ، ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ)

جعل کننده داستان دروغین خاکسپاری حافظ چه می‌خواسته بگوید؟ (نقد محتوایی)

  1. عبارت «مانع دفن جسد شاعر در مصلای شهر می‌شوند … به این دلیل که حافظ شراب‌خوار و بی‌دین بوده … » می‌خواهد وی را شراب‌خوار و بی‌دین معرفی نماید. مفتی و مردم شهر که هم‌عصر وی بوده‌اند، اعتراضی به این تهمت نمی‌کنند و تا آخر این داستان، کسی ادعای شراب‌خوار و بی‌دین بودن وی را رد نکرده و اتفاقاً شعری که آمده نیز در همین راستاست. جالب اینجاست که پروژه بی‌دین معرفی کردن امثال سعدی، زکریای رازی، خیام و … چندی است به‌عنوان بخشی از پروژه ضد دین فعالیت می‌نماید. آنان می‌خواهد مفاخر ایرانی و اسلامی را اهل فجور و موافق با نظرات خویش معرفی کنند. مقالاتی از استاد دکتر آقایانی چاوشی عضو هیئت‌علمی دانشگاه شریف در دفاع از دین‌داری برخی از این مفاخر منتشر شده است.
  2. کسانی که فتوای مفتی شهر را اجرا می‌کنند، مردم کوچه و بازار هستند و نه فرهیختگان و اندیشمندان و از این رو سعی در دور نشان دادن منصب فتوا از تعقل و اندیشه دارد.
  3. با توجه به ماجرای داستان، معنای بیت دوم این خواهد بود که هرکس در امور مرتبط با دین تنها باید به امر خودش بپردازد و حساسیت‌هایی که دین نسبت به احکام شراب‌خوار، غیرمسلمان و … است، ناشی از توجه نکردن به عیب‌های خود است. البته ما معنای این بیت از شعر حافظ عزیز را که عمر در علوم رایج حوزه‌های اسلامی گذاشت،‌ این‌گونه می‌دانیم که ما را از عیب‌جویی دیگران منع کرده است و … که سخن صحیحی است اما دلیل بر مخالفت با احکام اجتماعی دین نیست.
  4. با توجه به فضای داستان، می‌خواهند بیت آخر را این‌گونه تفسیر کنند که چه حقیقتاً شراب‌خوار باشی، چه اهل مسجد و چه اهل دیگر ادیان، هیچ تفاوتی در حضور تو در خانه عشق ندارد. درحالی‌که به نظر ما مقصود حافظ از میکده و می و کنشت و … مقاصد عرفانی است که در جای خود بررسی شده است.
  5. می‌خواسته منطق دین‌داری را در جامعه مغلوب نهایی معرفی کند. منطقی که به ادعای آنان با فال حافظ هم شکست‌خورده بود. «ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ حیرت‌زده می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند»

بررسی سند داستان و اثبات تحریف بودن داستان خاکسپاری حافظ

ماجرا از این قرار است که ادوارد براون از قول کتابی به نام «رساله لطیفه غیبیه» که در آن برخی نمونه‌های فال حافظ ذکر شده است، داستانی مشابه را نقل می‌کند که البته محتوایی بسیار بسیار متفاوت با داستان منتشر شده در فضای وب دارد. داستان مربوطه را از کتاب وی واژه به واژه نقل،‌ نقد و با داستان منتشر شده مقایسه می‌کنیم. برای تحقیق خوانندگان، کتاب را بارگذاری و پیوست کرده‌ایم که از اینجا قابل دانلود است.

قبل از ذکر مطلب ادوارد براون، باید گفت وی در همین کتاب می گوید:

«تنها اثری از معاصرین خود حافظ که مشتمل بر ذکر نام اوست و ما را بدان آگاهی حاصل گردیده، همانا مقدمه ای است که یکی از دوستان وی که جامع اشعار او بوده موسوم به محمد گندام نوشته.»(ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۳۶۰ کتاب، صفحه ۳۹۴ فایل پیوست)

06-10-2015 07-38-47 ق-ظ
تایید اهمیت مقدمه محمد گلندام از سوی ادوارد براون

براون منابع درباره حافظ را ضعیف بر می شمرد. (همان، صفحه ۳۶۴) سپس در بخشی که می‌خواهد در مورد اعتماد فارس زبان‌ها به فال حافظ سخن بگوید، از کتاب رساله لطیفه غیبیه مطالبی می‌آورد. کتابی که در بخش اسناد، آن را قوی ندانسته است. با این حال داستان‌هایی از فال حافظ از آن کتاب نقل می‌کند. در میان این داستان‌ها، به داستان فال حافظ در هنگام خاکسپاری او اشاره می‌کند که هیچ سندی برای آن بر نمی‌شمرد (حتی همین کتاب رساله لطائف غیبیه را). البته در نهایت داستان ادوارد براون با داستان منتشر شده در اینترنت کاملاً متفاوت است در حالی که منبع داستان را کتاب ادوارد براون معرفی کرده اند.

داستان به نقل از ادوارد براون چنین است: (ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۴۱۸ کتاب، صفحه ۴۵۳ فایل پیوست)

«هم از زمان حافظ حکایتی منقول است که در لطائف غیبیه ذکر نشده است و آن این است که چون شاعر وفات یافت، بعضی از تخطئه کنندگان وی مانع از آن شدند که او را در قبرستان دفن کنند. چون در این باب بر آن شدند که از دیوان او فالی برگرفته و هرچه از آن فال حاصل شد، حاکم قضیه باشد؛ دیوان را به تفأل گشودند این بیت مناسب برآمد:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ           که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت.»

06-08-2015 07-17-02 ب-ظ
تصویر متن اصلی داستان کتاب ادوارد براون

تحریفات داستان جعلی «خاکسپاری حافظ» نسبت به داستان براون

  1. نسبت بی دینی و شراب‌خواری دادن به حافظ که متأسفانه موجب شده حتی برخی این داستان را با برچسب «شرابخواری-حافظ» در اینترنت منتشر کنند.
  2. اضافه کردن فتوای مفتی و اراذل و اوباش دانستن پیروان فتوا دهندگان و اندیشمند و فرهیخته خواندن معترضان به فتوا دهنده.
  3. تغییر قبرستان شهر به مصلای شهر برای کاهش تردید مخاطب
  4. افزودن نقشی برای یک کودک برای تلطیف فضای داستان به نفع خود
  5. حذف بیت نقل‌شده در داستان براون و جایگزین کردن سه بیت دیگر برای ایجاد منظور خود
  6. مغلوب معرفی کردن منطق دین‌داران در مقابل شراب‌خواران بی‌دین (تهمتی که به حافظ می‌زنند): «ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ حیرت‌زده می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند»

دلایل قابل استناد نبودن تاریخی خود داستان کوتاه ادوارد براون

باوجود آنکه داستان منتشر شده در اینترنت و شبکه های اجتماعی تفاوت های فاحشی با داستان براون دارد، اما به نظر می رسد خود داستان نقل شده توسط ادوارد براون نیز با مقصود بیان حقیقتی تاریخی نبوده و صرفاً براون می خواسته تمایل ایرانیان به فال حافظ را در خرده فرهنگ های اقوام ایرانی به نمایش گذارد. دلایل ما چنین است:

  1. ادوارد براون این داستان را به‌عنوان نقلی در مورد فرهنگ شفاهی مردم نسبت به فال حافظ آورده و هیچ منبع تاریخی برای آن نداشته وگرنه به خاطر تقیدش به منابع، ‌ذکر می‌کرده است. (این داستان از فیصل عبدالحسن محقق معاصر نیز نقل شده که منبع وی هم ظاهراً همین ادوارد براون است.) به نظر می‌رسد انسان محققی همچون براون، نمی توانسته داستانی بی منبع نقل کند. تنها توجیه ما برای او این است که وی داستان را صرفاً به جهت نشان دادن رواج فال حافظ در میان ایرانیان چنین داستانی را نقل کرده است.
  2. داستان براون اگر قرار باشد یک گزارش تاریخی تصور شود،‌ با برخی شواهد تاریخی ناسازگار است. برای مثال، خود ادوارد براون در همین کتاب از قول گلندام (که براون وی را تنها معاصر حافظ که درباره او نوشته می داند)، نقل می کند که حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد و وی (گلندام) بعد از وی با مشقت و یکی یکی به جمع آوری اشعار وی پرداخت. حال چگونه ممکن است مردم هنگام مرگ او دیوانش را آورده و به او فال بزنند؟! حافظ پژوهان در مقدمه دیوان حافظ موجود در عصر حاضر، گفتار گلندام را به جهت اهمیتش می آورند. (برای مثال، دیوان حافظ نسخه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی) سعید نیاز کرمانی در کتاب «حافظ شناسی» می گوید: «محمد گلندام براى جمع آورى اشعار حافظ وعده میدهد که در ازاى هرغزل یافته شده یک سکه طلا بدهد» (حافظ شناسی، ج۴،صفحه۱۷۴) ضمنا تصویر کتاب ادوارد براون در مورد تدوین نشدن اشعار حافظ تا زمان وفاتش در ذیل آمده است:

    06-10-2015 07-36-51 ق-ظ
    گلندام می گوید حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد.
  3. تخطئه کننده حافظ چگونه می‌توانسته وی را از دفن شدن در قبرستان منع کند؟ تنها کسی که مسلمان نباشد در قبرستان مسلمانان دفن نمی‌شود در حالی که از نظر عموم حافظ پژوهان (و از جمله خود ادوارد براون) حافظ انسانی متقی، معلم قرآن، مدرس تفسیر (کشاف) و … بوده است و بندگی خدا می کرده. (صفحه ۳۶۲ و ۳۶۳ همان کتاب)
  4. یکی از اشکالات منطقی داستان نیز این است: در داستان آمده که می خواستند از دفن او در قبرستان ممانعت کنند. این تنها در حالتی است که وی را کافر دانسته باشند. چگونه ممکن است مردم مسلمان کسی را کافر بدانند و برای حل اختلاف به بیت شعری استناد کرده و درنهایت به‌جای تکیه بر دین و شواهد عینی، بر آن فال تکیه کنند؟
  5. یکی دیگر از اشکالات منطقی داستان چنین است: چگونه ممکن است فال حافظ به محض وفات بدون هیچ سابقه ای در زمان حیاتش رواج داشته باشد به نحوی که مردم شهر نسبت به ملاک قرار دادن آن به توافق برسند؟ (حتماً می گویند وقتی حافظ زنده بوده برایش فاتحه می‌خواندند و به دیوانی که نداشته فال می‌زدند!!؟)

بیاییم هر نقلی را منتشر نکرده و لااقل گاهی اسناد آن را بررسی نماییم. حافظ شیرازی عارف و فقیه نامدار جهان اسلام به همین راحتی در اذهان عمومی به نفع کفر و شراب خواری و شاهد بازی و … مصادره می گردد اگر ما اهل تحقیق نباشیم.

لطفا در صورت نقل،‌ منبع را ذکر کنید.

 برای شبکه های پیام رسان (در صورت تمایل، منتشر کنید تا دیگران نیز بدانند:)

تحریف‌های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»

داستانی که صدها بار در اینترنت و شبکه‌های پیام رسان به نام «خاکسپاری حافظ» به نقل از ادوارد براون منتشر شده(خودتان جستجو کنید)، تحریف زندگی حافظ شیرین سخن است. داستان «خاکسپاری حافظ» ضمن معرفی حافظ به عنوان شرابخوار، دینداری دینداران را ملامت می‌کند و نتیجه فال حافظ را، یکسان دانستن مسجد و کنشت و نیز شکست دینداران جامعه آن روز می‌داند. گفته اند علما می گویند چون حافظ شرابخوار(؟) است، در فلان جا دفن نشود … فال حافظ گرفتند فهمیدند حافظ شرابخوار، آدم خوبی است و مسجد و کنشت یکسان است.

تحلیل تاریخی:

در متن منتشر شده در فضای مجازی، تعبیراتی بر داستان اصلی ادوارد براون افزوده‌اند و به کتاب او منبع داده‌اند. سعی کرده‌اند با این تغییرات، دینداری حافظ را زیر سؤال برده، علما را مخالفان حافظ معرفی و دینداران را قشرسطحی و اوباش جامعه آن روز نشان دهند. ضمناً شعری که در فال حافظ در کتاب براون آمده را تغییر داده و از یک بیت به سه بیت افزایش داده‌اند.

اما نکته مهم‌تر این است که ادوارد براون تاکید کرده که در مورد حافظ اطلاعات تاریخی بسیار کمی داریم و تقریباً تنها مستند ما، نوشته‌های گلندام است. براون، مشابه داستان خاکسپاری حافظ را تنها برای بیان این موضوع که در میان ایرانیان فال حافظ رواج دارد و داستان‌هایی هم در مورد اهمیت این فال رایج است، آورده و فقط خواسته بگوید چقدر در نظر برخی ایرانیان فال حافظ اهمیت دارد. همین. حتی هیچ منبعی هم برای این داستان ذکر نمی‌کند؛ در حالی حتی برای بقیه داستان ها منبع ذکر کرده است.

این داستان تناقض محتوایی هم دارد:
دیوان حافظ به تصریح حافظ شناسان از جمله براون، سال‌ها بعد جمع‌آوری شده و کتابی نبوده که از آن فال گرفته شود
و ضمناً استناد به فال حافظ بلافاصله بعد مرگ او بدون هیچ سابقه قبلی، بی معنی است.
از مستندات تاریخی بر می‌آید که حافظ، برای حفظ چهارده روایت قرآن وقت صرف کرده؛ دروس دینی همچون تفسیر می‌گفته و در لباس عالمی اهل دل و پرهیزکار بوده است.

متأسفانه این داستان نیز در ادامه پروژه کافر دانستن مفاخر ایران زمین همچون رازی و خیام و … است که با دروغ، قصد مخفی شدن پشت دانشمندان ایران را داشته است. داستان یادشده حتی ذکر منبع کرده اما غیر منصفانه، همان منبع را نیز تحریف نموده است.

در کپی کردن مطالب در شبکه های اجتماعی، کمی بیشتر دقت کنیم. مفاخرمان،‌ سرمایه‌های ما هستند.

توضیح مفصل‌تر و دانلود اصل کتاب و متن منتشرشده:

تحریف های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»، علیه دین داری و اخلاق حافظ


بررسی شبهات مشابه

خانه


منبع: پایگاه میقات مهر؛ ‌قلم حجت حاجی‌کاظم

لطفا رسانه باشید تا شایعات جامعه ما کاهش یابد.

naghd-khalsepari-h-3

بقیه مطالب مشابه ما در پاسخ به متون ضد دین

 رو در رو با تاریکی - پاسخ به شبهات کفر

تحریف های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»، علیه دین داری و اخلاق حافظ

39 دیدگاه برای “تحریف های ناجوانمردانه داستان «خاکسپاری حافظ»، علیه دین داری و اخلاق حافظ

  1. با این همه داستان های خرافه ای و بچه گانه و اشکالات علمی و تاریخی و اشتباهات فراوانی که در کتاب های به قولا مقدس امده بعید به نظر میرسد بزرگانی ایرانی همچون سعدی و حافظ و فردوسی به چنین ادیانی که پراز تناقض و اشتباهات هستند اعتقاد داشته باشند .
    شما گفتید خیام و ذکریای رازی رو هم میخواهند بی دین نشان دهند !!!؟؟؟؟؟؟
    به قول صادق خان اخه خیام بدبخت با چه زبونی دیگه باید میگفت اقا اون دنیا رو ول کن همش خرافاته این دنیا رو بچسپ . با شراب و زلف یار خوش باش .معلومه تعصب دینی شما خیلی خیلی زیاده
    شما همه چی رو میخوایید عرفانی کنید .
    دوران خرافات به پایان رسیده،حرف منو قبول نداری یه امار گیری خودت کن البته اگه تعصب دینیت خودتو گول نزنه هه .

    1. سلام آقا پارسا!
      نگاه شما با مجموعه ای از پیش فرض هاست که در جای خودش بین من و شما مورد اختلاف است. شما آن قدر در معرض حرف ها و داستان هایی مثل همین داستان دروغ خاکسپاری حافظ بوده ای که ملا با نگاه دیگری می نگری.
      شاعرانی همچون حافظ و خیام، در فضایی دینی که هیچ کس تهمت شراب خواری و بی خدایی را در مورد حافظ و خیام با همه تدینشان وارد نمی دانست، آن شعرها را گفتند تا مقصود عرفانی خود را برسانند. چند آخوند را می خواهید برایتان مثال بزنم که از همین شعرها گفته و دیندار بوده است؟
      حرف صادق خان عجیب است که اشعار حافظ و خیام را فاقد هر نوع کنایه و مقصود شاعرانه تفسیر می کند. شعر اگر کنایه آمیز نباشد،‌ شعر نیست.
      در مورد خیام، به متن انسان محققی همچون دکتر چاوشی ارجاع دادم. شما که جویای حقیقت هستید و از خرافات بیزار، بروید مقالات ایشان را ببینید و آن وقت روی مقالات نظر دهید.
      من هم مثل شما از خرافه کاملا بیزارم و در برابر خرافه می ایستم. بیا ببینیم خرافه چیست. حاضرم قرار حضوری بگذاریم و ساعت ها منصفانه بحث کنیم. البته ادعا ندارم همه چیز را می دانم اما بگذار با هم دنبال حقیقت بگردیم.
      یک نکته دیگر هم اینکه بنده به دغدغه های جهانی احترام و آنها را بررسی می کنم اما فکر نمی کنم باور شما این باشد که هر حرفی که تعداد بیشتری طرفدارش باشند درست است. مبنای ما تعقل و تحقیق عمیق باید باشد.

        1. ممنون از اینکه نظرتان را فرمودید
          اما
          از این نظر که با باورهای القا شده توسط رسانه های معارض دین هماهنگ تر است زیباتر است؟ اتفاق بدی که در میان ما افتاده این است که گاهی به خاطر گرایشات خاص خود، حاضریم حقایق را تحریف کنیم اما این کار فقط بی اخلاقی و رعایت نکردن امانت در میراث تاریخی است.

      1. با سلام
        به نظر من داستان غیر اصلی البته از نظر شما کاملا حقیقت داره چون توی تاریخ این اولین موردی نبوده که بزرگان‌تاریخو سرکوب میکنن

  2. هه هه هه هه هه! دل خوش سیری چند ؟ تاریخ کور و کره درست، این همه سوتی که از دین نمایان شده رو چطور میخواین سفسطه کنین

    1. شما حتما بررسی های زیادی انجام داده اید و بر اساس آنها این نظر را دادید اما من هم مثل شما خیلی مطالعه و بررسی داشته ام اما به نقطه مقابل نظر شما رسیده ام. فکر نمی کنم با کلی گویی من و شما بشود به حقیقت رسید. بنای من بر بررسی منصفانه بوده است. اگر شما هم چنین بنایی را داشتید، اگر خواستید، قراری بگذاریم و چندین ساعت حضوری صحبت کنیم.

  3. اقا همین که سر نمى برى کلى هنر کردى . به نظر من شما مذهبى ها اگه ادم نکشتید و دزدى نکردید شاهکار کردید. امیدوارم بقیه مذهبى ها هم از شما یاد بگیرن.

    1. این نگاه شما در اثر تبلیغات حرفه ای و وسیعی است که علیه دینداری در دنیا شده است. به زودی قرار است مطلبی درباره نسبت دین و خشونت طلبی در سایت قرار دهم. لطفا ببینید.

  4. عزیز دل
    نمیدانم اصلا چرا این بحث را پیش کشیده اید در حالی که تاکنون کسی به این مسایل حافط کاری نداشته احتمالا جهت هم فکر کردن حافظ لسان الغیب با افکار خودتان البته شکی هم نیست
    میگویند بخاری برای نوشتن حدیث صحیح خود که حدودا ۷هزار و اندیست ۶۶۰هزار حدیث جمع کرده بود فقط از پیامبر ولی هنوز که هنوز است هیچ کس در دروغ بودن جمع کثیری از احادیث شکی ندارد همانطور که در ایمان گویندگان آن
    عزیز راهی برو که انتهای آن را ببینی
    حرفی بزن که بدرد حال اندکی بخورد

    1. دوست گلم! با همین موضوعات، هویت یک ملت را جابجا می کنند.
      واقعا اگر در مخاطب تاثیر گذار نبود،‌این قدر منتشر نمی شد.
      چند ماه پیش به شهر دوری سفر کرده بودم. اتفاقی از جوانی آنجا پرسیدم داستان خاکسپاری حافظ … را شنیده ای؟ به دست او هم رسیده بود بدون داشتن خبرگزاری و منبع رسمی.

      1. جناب آقای مدافع دین مبین اسلام….
        اگه هویت ما داره جابجا میشه داره برمیگرده سرجای اصلیش هویت ما اون موقع واقعا جابجا شد ک عربای کثیف حمله کردن و دینشونو به ما تحمیل کردن
        شما که اهل مطالعه ای برو تحقیق کن ببین چند هزار از زنا و دخترای وطنتو به عنوان برده بردن و …….
        چرا ما هیچ کتابی ایرانی قبل از اسلام نداریم
        بابا اخه برادر من یه ذره فکر کن من نمیگم اون آمریکایی ک داره به قول شما تهاجم فرهنگی میکنه خوبه ولی آیا واقعا اصل و نسب ما اینه اینه ک عرب به ما حکومت کنه اینه که ما الان تو کشورمون بچه داریم به خاطر پول از تحصیل محرومه ولی اون آخوند بی ناموس واسه درس خوندش پول میگیره اونم پولی ک بابا من با بدبختی درمیاره به عنوان خمس میده به این حروم زاده ها سگ بشاشه تو اون بهشتی ک قراره با پول دادن به اینا بریم

        1. سلام دوست عزیز

          تاکید من بیشتر بر این بود که برای پیش برد نگاهشان حق ندارند تاریخ را تحریف کنند و دروغ بگویند.
          در هیچ مورد نباید فریبکاری شود. در مورد اسلام که آن را به عرب ها نسبت دادید، چند نکته:
          آیا شما که خدا را انگار قبول دارید، خدای فارس و عرب را جدا می دانید؟ اگر جدا می دانید که این خدای محدود منطقه ای را من خدای لایق پرستش نمی دانم. اما اگر خدا محدود و منطقه ای نیست، اگر برای عرب ها پیامی فرستاده، حتما این پیام برای من هم می توانسته باشد. چرا دین را نژادی می کنیم؟ آیا این منصفانه و منطقی است؟
          در مورد مقایسه فقر با شهریه طلبه ها، می دانم نمی توانم با چند جمله ذهن شما را از چیزهایی که شنیده ای بیرون آورم اما بگذار چند جمله بگویم. شرط دریافت کمک هزینه تحصیلی طلبه این است که روی درس متمرکز باشد. اگر شاغل شود، به او شهریه ای نخواهند داد. نباید کار اقتصادی قابل توجه کند. باید فقط درس بخواند. درواقع آن مبلغ اندک که اگر ببینید چقدر است، خودتان خجالت می کشید، برای اداره کردن زندگی طلبه بدون فعالیت اقتصادی و خرج همسر و فرزندان اوست که فقط در طول لااقل ۱۰ سال سطح عالی حوزه به درس مشغول باشد. سیستم بورسیه را برخی دانشگاه ها داشته و دارند و البته نه با این مبلغ بسیار اندک.
          مشکل اینجا نیست. مشکل آنجاست که شما دروس حوزوی را تخصصی لازم برای جامعه نمی دانید وگرنه چرا به حقوق سرشار هیئت علمی دانشگاه اعتراضی ندارید؟ بحث ما درواقع اینجاست اما متاسفانه با بیان رسانه ای متفاوتی اظهار می شود.

        2. سلام

          با تشکر از مدیر سایت این رو بگم که در مرحله اول فحاشی و دهان دریدگی نشانه کم عقلی و بی خردی است .

          در مرحله اول دستور حمله از ائمه معصومین نبوده ، مرحله بعد اینکه عرب ها فتوحات زیادی داشتن، روم ، آندلس ، مناطق شمالی آفریقا و ایران . ببینید الان اروپا مسلمان است یا ایران؟ ؟؟

          ایرانی ها نجیب زاده بودن و اسلام رو درک کردن و دانشمندان بسیار ارزشمندی تربیت کردند . از جمله ابن سینا ، ابوریحان ، ملاصدرا و … (حضرت محد (ص): اگر علم در ثریا باشد مردمانی از پارس ییه آن دست خواهند یافت)

          بعدم آیا عرب بر ما حکومت میکنه ؟؟؟
          رئیس جمهور که انتخاب مردمی است . رئیس مجلس هم انتخاب مردمی است و خیلی از مقام های دیگه .

          و بعد اینکه پول حوزوی ها کاملا خزانش جدا از دولته . و بعد اینکه شما بی علم و بی خردی ربطی به مسئله نداره ، شما تحقیق کن در امورد دولتی ، ببین برای هردانش آموز در دولت چقدر خرج میشه؟؟؟ الان استاد دانشگاه پول بیشتری میگیره یا استاد حوزوی که باید ۱۰ ساعته درس بده؟؟؟

          بعد اینکه در قرآن گفته شده در پول شما حقیست برای مستمندان و … . شما خمس رو دادی حق امر و نهی در مورد خرج کردنش رو که نداری . و بعد اینکه مگه چقدر طلبه در کشور داریم؟ بیشتر درصد خمس و زکات خرج موارد زیرساختی میشه . یا مواردی مثل ساختن مسجد ، کتابخانه، کمک به مستندان و …

          بعدم شما هرچی مالیات میدید و هرچه خرید و فروش میکنید به خزانه دولت مرتبط میشه . اون خمس هم وظیفه شرعیه .

          انشاءالله به جای فحاشی کمی با منبع و مطالعه حرف زده بشه

  5. با سلام خدمت شما
    چه زیبا کفته است ابو سعید ابوالخیر:
    جمعیت کفر از پریشانی ماست
    آبادی بتخانه زویرانی ماست
    اسلام به ذات خود ندارد عیبی
    هرعیب که هست از مسلمانی ماست

    دین کامله ما ناقصیم…

    در این داستان چند مورد جای شکه ..
    ۱. اون زمان فال بینی بوده..اگه بوده فال حافظ بوده؟
    ۲. چرا کسایی که که حافظ رو متهم می کنن از کتاب خودش استفاده می کنن؟!!
    ۳. اگه حافظ انقدر وضعش خراب بوده چجوری این ابیات زیبا رو سروده… اشعار حافظ -پا بساطی- نبوده. فردوسی ، خیام و … .

    اگه مشکلی داریم ، اگه به نام دین کاری میشه، اگه ظاهر آدما با باطنشون فرق میکنه…… پای دین خدا ننویسیم.

  6. دوست عزیز در تحقیق درست شما جای شکی نیست …
    و صد البته در تعصب و جهت گرایی صد در صد شما چه از روی عمد چه از روی احساسات …
    ای کاش و ای کاش و ای کاش انقدر امنیت بود که رو در رو بحث می کردیم و زبان سرخ سر سبز بر باد نمی داد …
    فقط می تونم بگم شرم بر ما که ۷۰۰ سال پیش رو کنکاش می کنیم و می بینیم ولی چیزی که هر روز جلویه چشم ما اتفاق می افته رو نمی بینیم …
    شرم بر من که درگیر دنیایه فانی ام و شرم بر تو که یا نمی بینی یا نمی خواهی که ببینی…

    1. سلام دوست عزیز و بزرگوار
      ای کاش می گفتید آن چیزی که محققانه باید به من بگویید و بنده باید ببینم چیست. متاسفانه حرف های بسیاری در جامعه ما بدون سند و مدرک آن قدر پخش شده که باورهایی بدون دلیل در جامعه رواج پیدا کرده است. چه خوب است با هم بدون تعصب به بررسی حق و باطل بپردازیم. اگر دوست داشتید، قرار صحبت حضوری یا … بگذاریم و با هم درد دل کنیم و بررسی. مطمئن باشید در این قرارها، زبان کسی بر باد نخواهد رفت. لا اقل میان من و شما.

  7. چرا لقمه رو دور دهان خودتون میچرخونید؟؟؟ حافظ همون کسیه که خودش میگه..همه حافظ را برای رندی اش دوست داریم نه برای مسلمان بودنش

    درمورد عقاید حافظ:تیمور گورکانی درکتابش به نام ((منم تیمورجهانگشا)))
    مینویسد وقتی به شیراز رسیدم ازاهل ادب دعوت به عمل اوردم

    قبلا شعر اگرآن ترک شیرازی به دست ارد دل مارا
    به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را
    از حافظ شنیده بودم

    چون اورا بدیدم گفتم:من ۵۰ سال جنگیدم تا سمرقند وبخارا رامرکز دنیای اسلام کردم مبدا جاده ابریشم وتو آن را به خال هندویی میفروشی؟
    حافظ که فردی بسیارباهوش بود گفت:اگرازاین حاتم بخشی ها نمیکردم اکنون در این تنگدستی نبودم
    ازسخنش مرا خنده امد وگفتم برووباقی عمرت رابه طاعت بگذار
    تیمور ادامه میدهد که درکل او را فردی بی دین وزندیق یافتم

    1. اطلاعات تاریخی درباره حافظ بسیار کم است و اگر چیزی می گوییم باید با منبع بگوییم.
      اشعار همین حافظ پر است از سحر و مناجات و قرآن. حتی اگر به اشعارش تمسک می کنیم.

  8. ببین جاب بلات نسبت مسلمون تندرو ببین برو ویک یپدیا رو بخون بعدش موقع دفن حافظ این غزل اومد کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
    من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
    گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
    که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
    چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
    نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت
    به می عمارت دل کن که این جهان خراب
    بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
    وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
    چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
    مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
    که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت
    قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
    که گر چه غرق گناه است می‌رود به بهشت
    اوکی هم خیام و هم همه شاعرا شراب خوار بودن مسلمون هم بودن اما مثل تو خائن ریا کار و دغلباز نبودن که تحریف می کنی

    1. عجیبه که سخن محققینی که سال ها عمر خودشان را در پژوهش و در میان کتاب های خطی گذرونده اند را باور نمی کنید و بعد ویکی پدیا رو که هرکس می تونه ویرایشش کنه و حتی به یک وبلاگ استنادش بده، می پذیرید.
      گل اندام که دیوان حافظ رو جمع آوری کرده هم چنین نقلی نداره. چه مستندی دارید؟
      چرا باید بدون دلیل و از روی تعصب حرف بزنیم؟
      بیایید با تحقیق و منبع حرف بزنیم عزیز

  9. پیش ازاین درگروه دانشگاهی ما یکی ازاساتید زبان انگلیسی این خرافه را به معرض نمایش گذاشته بود ومن هم جوابیه ای نوشتم وکتاب جنابعالی را در رد این دروغ معرفی کردم.اما نوشته من
    باسلام خدمت سروران گرامی وعزیزم .اولا قصدم ازاین روشنگری رنجاندن کسی ازدوستانم نیست .بله بسیاری ازداستانها را دراینترنت درباره بزرگان علمی وادبی کشور مینویسند، صحت وسقم آن را واگذارنماییم به اهل تخصص.داستان حافظ وداستانهای ازاین قبیل هرچندبه قصد اثبات تکریم حافظ وبزرگی ایشان میباشد،ولی هیچ سودی برای ادب وادبیات کشور عاید نمیگردد.چون اینها ازبن دروغ وشبهه ناک است .وهزاران داستان مشابه این داستان وجود داردکه پرداخته ذهن آشفته وبیمار عده ای بیکارضد ادبیات است که ما قبل ازاینکه انتخاب کنیم ونشر بدهیم به ماخذ ومنبع این داستانها توجه نماییم.متشکرم

  10. سلام در مورد شراب خواری شاعران چون حافظ و خیام و … هیچ شکی نیست .
    چون شرایط آن زمان مثل الان نبود که تواید نشه یا در بین مردم فروخته نشه .
    واینکه من شاعر تا زمانی که شراب نخورم نمی توانم توصیفات زیبایی از ساقی و مستی ومی ناب و انواع آن را در شعرم بیاورم .

    1. باسلام
      ضمن تشکر از اعلام نظرتان و احترام به دیدگاه ها،
      با شما موافق نیستم.
      فکر نمی کنید این تصور شما ناشی از امثال همین داستان ها و فضاسازی هایی است که عده ای با جهت گیری های خاص خودشون ترویج کرده اند؟
      واقعا بدون شراب نمی شود شعر گفت؟ خیلی برایم این ادعا عجیب است.
      ضمن اینکه اصل موضوع ما، نشان دادن یک تحریف ناجوانمردانه بود. کاش درباره آن نیز نظری می فرمودید.

    2. بی سوادی ….بی سوادیت را هم داری تف می کنی تو صورت چارتا آدم تازه کار…….جام شراب پادشاه هخامنشی که در مراسم دینی نوشیده میشد را هم جام شراب گفتن ولی توش شراب کنونی نبوده…..

  11. جدا از نظرات محققانه شما، از نحوه پاسخگویی همراه با ادب و انصافتان با مخالفان درس گرفتم.
    عزتتان افزون، پاینده باشید

  12. با سلام. تمام نظرات و پاسخ ها را مطالعه کردم و بسیار از نحوه پاسخگویی مودبانه ولی صریح شما شگفت زده شدم که البته باید از خونسردی و آرامش شما باشد،اما درباره ی حافظ،حافظ نه شراب خوار بود و نه بی دین بلکه او عارفی شیرین سخن و خدا شناس بود و نام و نشانش چون مرهم آرامش بخش است.حافظ مانند مولانا با اینکه در شعر هایش از عشق و علاقه گفته ولی در کنه وجودش چیزی جز عشق به خالق یکتا نبود.
    اما در پایان باید به خاطر داشته باشیم،در وجود ما خون آریایی است و قضاوت ناعادلانه آن هم درمورد مشاهیرمان اشتباهی بس بزرگ است؛ باید عدالت را در درون خود پرورش دهیم، عدالتی انوشیروانی.

  13. شرابخوار که نبود خدابیامرز …ولی احتمال اعتیادش به هوم خیلی زیاد بود …..از اونجای که کسی واقعا نمی دونه هوم چی بوده اون اعتیاد هم جای سوال داره(گیاه تحریک کننده ذهن)…..ولی دشمنی یهودیان مخفی شیراز با حافظ مسلمه(مفتی شهر)….احتمال قتل ناجوانمردانه هم بسیار زیاده…..

  14. عرض ادب و درود
    بسیار بسیار از تحقیق جنابعالی و نظرات دوستان چه موافق و چه مخالف استفاده بردم… وقتی از حافظ سخن به میان می‌آید ، یاد بیت :
    عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
    قرآن زبر بخوانی در چارده روایت…
    می‌افتم
    و با خود می‌اندیشم ، حافظ چگونه حافظ شده ، با تلاش و می ناب و همچون مولانا از خود گذشتن و به خدا رسیدن ، آیا او با نیایش‌های شبانه و دعاهای سحرگاهانه به خدا رسیده و حافظ شده ، یا اینکه همچون مولانا اول ملکوتی و عرشی شده و وانگهی خاکی و فرشی شده …
    و ما همچنان اندر خم یک کوچه‌ایم…

    سپاس‌ فراوان از تک تک شما سروران

  15. هر انکس که حافظ را بی دین و مرتد می‌دونه قطعا درکی از شعرهای او نداره البته من خودمو شعر شناس نمی‌دونم ولی اگه کمی در مورد اشعار حافظ بیاندیشی قطعا در خواهیم یافت که در حدود هفتاد تا هشتاد درصد اشعار حافظ در وصف و سنای حضرت صاحب الزمان بوده و هست ..اما چطور افرادی که خود حافظ رو قبول نداشته شعرو نوشته اونو قبول کردن اونم مردمان اون زمان که صدی یک بیسواد که چه عرض کنم خر و گاو بودن که کاه یونجه بارشون بود شعر کجا حالیشون بود …. حالا از کی می خاران به جهنم می‌رن و ساندیسیا به بهشت
    جای لق هر دو را باید کشت خوشا به حال میانه رو ی پاک سرشت. به به شاعرم شدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

اسکرول